ایرانگردیزنجانکوهنوردی

کوه سندان ابهر

کوه سندان

1392/08/24

مرد می خواد صبح زود بیدار شدن و به کوه زدن !

این هفته که بخاطر تعطیلات زنجان بودیم جمعه رو با چند تا از دوستان که با شنیدن ساعت 5 صبح قالت نمیذارن! راهی سندان داغی شدیم. سر قرار 5 نفر بودیم پس یکی از ماشینا رو گذاشتیم میدان بسیج و با ماشین حاج کرم زاده رفتیم تو جاده زنجان-تهران. هوا تاریک بود و ماشین گرم. چرتکی زدیم (بجز راننده) و 45 دقیقه بعد روستای چرگر بودیم. هوا هم داشت روشن میشد.

پیاده شدیم و با بدرقه سگ های ده راه قله رو در پیش گرفتیم. یک ساعتی طول میکشه تا از جاده خاکی که از وسط زمین های کشاورزی میگذره خودتو به پای یال برسونی. اول یال هم چشمه ای هست.

مدتهاست با دوستان کوه نرفتیم و تقریبا تمام مسیر رفت و برگشت رو مشغول حرف زدن هستیم. حتی اونجا که شیب تنده و لازمه بجای حرف زدن نفس بکشی!

از بعد گردنه همه جا برفه. برف تازه و قشنگ. اولین برفی که امسال لمسش می کنم.مثل همیشه ابهتی دوچندان به کوه ها بخشیده و آرامشی به دل ها.

سلام برف نو … برف نو سلام !

ساعت 9:30 میرسیم به قله. مدتی قبل به همت ابهری ها روی قله جانپناهی مستقر شده که با وجود بادهای دائمی روی قله 2975 متری سندان جای تشکر داره از زحمات این عزیزان.

مبهوت دنیای زیر پایم و برف های سپید روی قله ها. مدتهاست دلم این منظره رو می خواست.

داخل جانپناه صبحانه می خوریم و بقیه نان ها را به دو تا سگی که از ده همراهمان آمده اند می دهیم. این سگ ها کارشان اسکورت کوهنورداست.

زودتر برمی گردیم پایین تا برای من و نیما که باید برگردیم مراغه زمان کافی موجود باشد. کمی با حاجی و مهدی گوله برف بازی می کنیم و سربه سر آقا سعید می گذاریم که با جی پی اس تازه اش سرگرم است. به چرگر که میرسیم دعوتمان می کنند به نهار نذری . ما هم که چترباز! جایتان خالی آبگوشت خیلی خوشمزه ای بود. چسبید.

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده − 6 =

بستن
بستن