آذربایجان شرقیایرانگردیکوهنوردی

صعود زمستانی کوه زرنج

کوه زرنج

1392/09/15

درست مثل قدیما که آسمون شب قرمز میشه و زمین سفید پوش ، صبح که از خواب بیدار میشدی تا خود خدا برف باریده بود ! مخصوصا اگه جمعه بود یا بهتر از اون اگه به خاطر بارش برف رادیو اعلام کرده بود که مدرسه ها تعطیله ، شال و کلاه بود و بساط برف بازی و سوز دست و پا و گرمی بخاری . بازی بود و خنده و برف

بعد از مدتها یه برف حسابی بارید و برنامه کوه کمال ما رو کنسل کرد ،آخه جاده ها بسته شده بود و تا بیان بازش کنن جمعه ما از دست میرفت.ما هم بعد از یک خواب حسابی شال و کلاه کردیم و با دو تا ازدوستای نیما که آقا سیامک و علی آقا باشن رفتیم سمت زرنج.

لازم نیست بچه باشی تا برف هوایت کنه . برف با خودش بوی بچگی رو میاره .حالا دیگه حیاط خونمون شده به وسعت کوهها و هر روز زندگی شده برفی!

برای رسیدن به روستای امیر کندی زنجیر چرخها رو میبندیم . روستا در سکوت برفی و زیبا فرو رفته و فقط سگها هستن که با هم  بازی می کنند. وسایلمون رو برمیداریم و دوستان لباسهاشون رو تکمیل میکنن. آقاسیامک با اون گترهای سرخابی خوشرنگش که با کولش ست هست حسابی توی برف چشم نوازی میکنه . البته فقط محض اطلاع عرض کردم! شاید این سرخابی قشنگ همون حس دختر کوچولوی آقا سیامک هستش که توی خونه منتظره که باباش بیاد و عکسهای کوهش رو بهش نشون بده . حسی که اینجا اینطوری جلوه میکنه.

مناظر زیبای کوچه باغ های روستا لذتی هست که ذره ذره توی حلقت آب میشن . این جاده همیشه زیباست.

رودخونه خیلی آروم از وسط برف ها میگذره و شاخه های درخت ها آغوش بازکردن برای مهمان دیشب .

از یال خودمون رو میکشیم بالا و یواش یواش مه غلیظی خودش رو به ما میرسونه و بالاتر که میریم مه غلیظ تر میشه دیگه نمیشه جای رو دید . مثل وقتی که تو غار لامپ ها رو خاموش میکنی منتها اینجا همه چیز سفید سفیده . نظر جمع اینه که ادامه ندیم و با توجه به اصول کوهنوردی راه بازگشت رو از نزدیکی قله در پیش میگیریم .

وسطها جای که باد نیست میشینیم  

خودمون رو به ماشین میرسونیم و مه همچنان کشورگشایی میکنه.

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شش + 9 =

بستن
بستن