اروپاایتالیاجهانگردیسایکل توریسمشهرگردیمکانهای دیدنی
تور سایکل توریسم اروپا روز بیست و پنجم
روز بیست و پنجم
جمعه 13 فروردین
برای رفتن به ونیز دو راه پیش رو داریم. میتونیم بریم بسمت شرق تا جایی که برسیم به ساحل دریا و بعد بسمت بالا تا توی مسیر ساحلی رکاب بزنیم یا از فرارا راهمون رو مستقیم ادامه بدیم به سمت بالا جایی که شهر Padua قرار داره و از اونجا بسمت شرق و خود ونیز تغییر جهت بدیم. اما ما راه سوم رو انتخاب می کنیم ! چون هر دوتای این راهها طولانی میشن از راههای فرعی که مابینشون قرار داره میریم . از شهر Rovigo از جاده اصلی جدا میشیم و تا Mestre ادامه میدیم.
Mestre شهری هست که با یک پل عظیم و دیدنی به ونیز متصل میشه. پل ونیز به طول 4 کیلومتر هست که با هر وسیله نقلیه ای میتونی ازش عبور کنی. پهنای پل به اندازه ای هست که چهار باند برای رفت و آمد ماشین ها ، دو خط ریل آهن ، مسیر ویژه دوچرخه و پیاده رو در خودش جای داده.قایق ها و کشتی های فراوانی هم از طریق آب میتونن هزاران مسافر رو جابجا کنن.
بعد از 120 کیلومتر رکابزنی به ونیز میرسیم. شهری که مجموعه ای زیبا از جزیره های به هم پیوسته ست. شهری که خیابون و ماشین نداره .شهر پل ها و آبراه ها.
یه پلیس با لبخند جلو میاد و بعد کلی تحویل گرفتن بهمون میگه داخل شهر حق دوچرخه سواری ندارید! البته اگه اینو نمی گفت هم خودمون می فهمیدیم با اون همه کانال و پل و پله دوچرخه سواری معنی نداره. بعدشم تاکید کرد اگه سوار دوچرخه دیده بشید هشتاد یورو جریمه تون می کنن.
از نرم افزار چیپ هتل یه جا پیدا کردیم و میریم دنبال آدرسش که زیادم دور نیست. دو تا پل رو که رد می کنیم حساب کار میاد دستمون ! فک کن با این دوچرخه های سنگین که هر کدوم حداقل چهل کیلو وزنشونه ، پل هایی رو رد کنی که کلی پله دارن . هتل رو پیدا می کنیم ولی میگه اتاق خالی نداره . الکی می گفت نامرد ! تو نرم افزار میدیدیم که هست. نیما ناچارا رفت تا از چند جای دیگه قیمت بگیره . از 120 یورو بود تا ….
آویزون و خسته دوباره دوچرخه ها رو کول کردیم و برگشتیم به همونجای اولمون. یه دکه information بود که توریست ها رو راهنمایی می کرد. پلیسی که اول دیده بودیم گفته بود برید ازونجا درباره هتل سوال کنید ولی ما دیدیم صفش شلوغه بی خیال شده بودیم. اینبار خلوت بود . رفتیم و از خانوم متصدی خواستیم یه هتل ارزون برامون معرفی کنه. بی معطلی چند تا تماس گرفت و گفت یه جا سه ستاره ست و 70 میگه. رو هوا زدیمش ! از همونجا هم رزرو کرد و 20 یورو به خانومه پرداخت کردیم. راهشم دور نبود فقط دو تا پل رو باید رد میشدیم.
هتل خوبی بود. با صبحانه شو گرفتیم که به صرفه دربیاد. وسایلا رو گذاشتیم و با عجله برگشتیم بیرون تا شهرگردی مون رو شروع کنیم.
ونیز از 118 جزیره کوچک و بزرگ تشکیل شده که توی انتهایی ترین قسمت دریای آدریاتیک در شمال شرق ایتالیاست. مرکز استان ونتوست و سالانه میلیون ها گردشگر پول هاشون رو اینجا خرج می کنن تا ونیز همچنان بعنوان یک شهر ثروتمند باقی بمونه. این جزایر که بوسیله چندین کانال از هم جدا هستن بوسیله 400 پل با هم در ارتباطن . البته تعدادی هم از جزایر کاملا جدا هستن و وسیله دسترسی شون قایقه.
جالبه که فوندانسیون این شهر از نوعی چوب روسی بسیار مقاوم به آب هست. یعنی همه خونه ها روی سطح چوبی ساخته شدن. کنار بسیاری از ساختمان ها جای کافی برای رفت و آمد بصورت پیاده وجود داره و لازم نیست حتما سوار قایق بشی تا بتونی از شهر بازدید کنی. ولی با پای پیاده که بری ، هر چقدر هم که دقیق نقشه خوانی کنی بازم گم میشی
از پل ها می گذریم و جزیره ها رو دونه دونه می گردیم. کوچه های تنگ که گنجایش یک نفر رو دارن ، مغازه های کوچولوی صنایع دستی , قایق های رنگارنگ توی کانال ها رو پشت سر میذاریم و به میدان سن مارکو میرسیم.
این میدان از جمله مکان های معروف ونیز هست. یه میدان وسیع با یه برج دیدبانی بلند و یه کلیسا که همون کلیسای سن مارکوست. دقیقا نقطه مخالف هتل ماست و ما مجبور شدیم تمام شهر رو از این سر تا اون سرش پیاده روی کنیم تا بهش برسیم. این کلیسا پنج تا گنبد داره به نشانه پنج پنج زخم مسیح در موقع مصلوب شدن. مدفن یکی از کاتبان انجیل مرقس هست به اسم سن مارکو.
ونیز شهر جشنوارهها و کارناوالها هم هست. برای مثال جشنوارهی فیلم ونیز در اواخر اگوست، هر سال یکی از اتفاقات مهم دنیای فیلم و هنر ه. کارناوال مشهور ونیز هم که در ماه فوریه در تمام شهر برپاست، از بزرگترین و قدیمیترین کارناوالهای جهان هست . این کارناوال به کارناوال ماسکها نیز مشهوره. بهغیر از ماسکها، کریستالهای ونیزی هم شهرت فراوان دارن .این کریستالها را هنوز با روش سنتی در جزیرههای اطراف ونیز (مورانو و بورانو) میسازند. ظریف وخارق العاده با قیمتهای بالا.
دیگه داره شب میشه و باید دل از دیدنی ها بکنیم و برگردیم هتل. اصلا باورم نمیشد ! همه مغازه ها به محض تاریکی هوا چراغاشونو خاموش کردن و دراشونو بستن. همه جا ظلمات شد ! بجز رستوران ها که مملو از جمعیت بود هیچ مغازه ی بازی پیدا نمیشد. فک نمی کردم توی یه جای توریستی انقد زود بازار بسته شه. تازه جی پی اس گوشی هم کار نمی کرد! چون کوچه ها باریک و بلند بودن و موقعیتمون رو نمیشد با ماهواره مشخص کرد. نقشه هم زیاد به کارمون نمی اومد چون انقد پیچ و خم ها زیاده که نقشه خوانی وقت تلف کردنه. حالا کی میره این همه راهو؟!
پرسان پرسان میریم تا اون سر شهر و خسته و کوفته خودمونو میرسونیم به هتل.