اروپاایتالیاجهانگردیسایکل توریسم

تور سایکل توریسم اروپا روز بیست و ششم

روز بیست و ششم

شنبه 14 فروردین

بعد از یک صبحانه کامل ونیز زیبا رو ترک می کنیم و از روی پل طویلی که دیروز ازش اومدیم برمی گردیم به مستره. ازینجا باید به پادوآ بریم که یک مسیر مستقیم بسمت غرب هست. سمت راستمون اون دورها کوههای برف گرفته رو میشه دید که گوشه ای از رشته کوههای آلپ هستن و احتمالا تا چند روز آینده بهش نزدیک خواهیم شد.

دشت های وسیع سرسبز رو در حالیکه آفتاب بهاری تنمون رو نوازش میده پشت سر میذاریم و سعی می کنیم هرچه بیشتر از اتوبان فاصله بگیریم تا اشتباهی واردش نشیم و وقتمون تلف نشه. خوشبختانه همه جاده های فرعی با کد مخصوصی روی نقشه مشخص شدن و همچنین تمام طول جاده هم میشه اسم جاده رو در فواصل مشخص دید که اینجوری مطمئن میشیم داریم درست میریم.

پنچری دیروز مشکل ساز شده بود و مجبور به تعویض تیوپ شدیم.

130 کیلومتر طولانی رو تا شهر ورونا رکاب میزنیم و تقریبا خسته ایم . تا غروب هم دو سه ساعتی بیشتر نمونده. نیما آدرس دوستمون آندریا مینه لی رو دقیق روی نقشه جستجو می کنه. نقشه جایی رو نشون میده که یه 30 کیلومتری از ورونا فاصله داره. چند بار دیگه امتحان می کنیم و حتی از چند نفر دوچرخه سوار هم می پرسیم و آخر سر باورمون میشه که باید 30 تای دیگه رکاب بزنیم ! کار چندان ساده ای نیست ولی باید عجله کنیم و زودتر خودمون رو به مقصد برسونیم.

باید به شهر کوچک پسکی یرا دل گاردا بریم که کنار دریاچه ای به همین اسم قرار گرفته . با سرعت هرچه تمام رکاب می زنیم و هراز چند گاهی توقف می کنیم تا از درست بودن مسیرمون مطمئن بشیم. از اون شهر کوچک هم باید یه شیب رو بالا بریم تا به یه منطقه روستایی برسیم. این شیب های آخر همیشه خیلی زور دارن ! آفتاب توی افق ایستاده و جاده شیبش تموم نمیشه. بالاخره منزل دوستمون رو پیدا می کنیم که یک خونه ویلایی بسیار زیبا ست و چون جای بلندی قرار گرفته به تمام منظره شهر و دریاچه و کوههای دوردست اشراف داره. منظره ای که خستگی رو از تن بدر می کنه.

آندریا به گرمی از ما استقبال می کنه و شوق و ذوق فراوانی برای شنیدن ماجراهای سفرمون داره. آدمیه که از مصاحبت باهاش لذت می بریم و البته آشپز خوبی هم هست ! اسپاگتی خوشمزه ای درست می کنه و سالادی که خیلی باسلیقه تزیین شده. اما هیجان انگیزترین قسمت امروز اتاق خوابمونه ! از پله ها بالا میریم و میرسیم به اتاق زیر شیروانی. یه اتاق جمع و جور و زیبا با سقفی چوبی که یه پنجره هم وسط سقف شیبدارش داره. تمام شب رو حس می کردم هایدی هستم که توی کلبه پدربزرگ توی کوههای آلپ زیر پنجره اتاق زیر شیروونی خوابیدم !

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × 3 =

بستن
بستن