اروپاجهانگردیسایکل توریسمشهرگردیفنلاندمکانهای دیدنی

تور سایکل توریسم اروپای شمالی (روز سی و چهارم )

تور سایکل توریسم اروپای شمالی (روز سی و چهارم )

روز سی و چهارم ( هلسینکی -Helsinki) – فنلاند

دوشنبه 28 فروردین  96

17  آپریل2017

صبح با صدای خروس جنگلی یا همون قرقاول از خواب بیدار میشیم ! صداش خیلی وحشتناکه و کسی هم حق اعتراض نداره چون این حیوونا آزادن توی جنگل و توی صلح و آرامش زندگی کنن و هر وقتم دوست داشتن میتونن سر و صدا راه بندازن. میریم طبقه پایین که صبحانه مون آماده روی میزه و میزبانهای مهربونمون از ما زودتر بیدار شدن تا آماده ش کنن.

امروز 105 کیلومتر تا هلسینکی باید رکاب بزنیم که خوشبختانه از اونجایی که داریم به سمت دریا میریم ، مسیر کفی یا سرپایینی هست و هوا نسبت به دیروز کمی بهتره. روکش های کفش هامون رو هم که دیروز برای اولین بار تستشون کرده بودیم رو درنمیاریم چون این روکش ها کمک خوبی به گرم نگه داشتن پا می کنن و وسیله خوبی برای رکابزنی توی فصول سرد هستن.

ناهارمون رو از خوردنی های داخل خورجین درست می کنیم و نیازی برای رفتن به رستوران و اتلاف وقت نداریم.

ساعت یک و نیم ظهر میرسیم به هلسینکی که پایتخت کشور فنلانده و یه شهر بندریه . هنوز تا شب وقت زیادی داریم و از اونجایی که خونه دوستمون در شمال شهره و کمی مسیرش دوره بهتره که قبل رفتن به خونه یه دوری توی مناطق توریستی شهر بزنیم . منطقه توریستی در جنوب شهر و کنار بندر قرار گرفته که شامل چندیل کلیسا و موزه و پارک و مرکز خریده.

از وسط دو تا دریاچه رد میشیم که داخل شهر قرار گرفته و بسمت پارک اسپلاندی میریم. یه مجسمه بزرگ وسط پارک قرار داره به رنگ سبز که کله ش از فضولات پرنده ها به رنگ سفید دراومده. تمام مجسمه های دیگه که بعدا دیدیم هم به همون روز دچار شده بودن و قیافه مضحکی داشتن.

توی پارک قدم میزنیم و آدم ها و توریست ها رو تماشا می کنیم . انتهای پارک یه جایگاه درست کردن و روش خیلی بزرگ نوشتن مای هلسینکی که توریست ها بیان و باهاش عکس بگیرن. ما هم می گیریم !

 ادامه پارک میرسه به یه بازار صنایع دستی که حداقل چهار پنج دوری توش میزنیم ! لامصب وسایلی که تو این بازار می فروشن خیلی خوشگلن ولی خیلی هم گرونن. چیزایی که با چوب ساخته شدن  ، انواع پوست گوزن که پرداخت شدن ، لباس های پشمی بافته شده ، نمدهای مختلف که ازشون کارهای دستی درست کردن و حتی لباس و کیف دوختن و چیزای دیگه . از محوطه پارک و بازار روباز که خارج میشیم یه کلیسای زیبا نظرمون رو جلب می کنه. به سمت گنبدهای سبز میریم که توی یک جزیره قرار گرفته به اسم کاتایانوکا که مشرف به به شهره .

کلیسای جامع هلسینکی که به افتخار مریم مقدس ساخته شده یک کلیسای مخصوص مذهب ارتدوکس هست که از آجرهای قرمز و تکه هایی از طلا ساخته شده و سیزده گنبد سبز رنگ داره و بزرگترین کلیسای ارتدوکس اروپای غربی بشمار میره. معماری این کلیسا الهام گرفته شده از کلیساهای روسی هست . البته خود فنلاند یه زمانی جزو روسیه بوده و خیلی ساختمان هایی که توی هلسینکی دیدیم به سبک روسی ساخته شده .

از شانس ما یه مراسم مخصوص عید پاک در داخل کلیسا در حال برگزاریه. از طرفی هم دوچرخه ها رو نمی تونیم به حال خودشون بذاریم و بریم داخل کلیسا واسه همین نوبتی میریم و مراسم رو تماشا می کنیم. مراسم عشای ربانی که شامل تقسیم نان و شراب مقدس بین زائرین و متبرک کردن دعاکننده ها با آب مقدس هست از همون مدلی که توی فیلم ها نشون میده ! بعدشم جماعت داخل کلیسا به همراه پدرهای روحانی و خادمین کلیسا یه چیزی شبیه دسته عزاداری خودمون رو تشکیل میدن و توی محوطه کلیسا شروع می کنن به راه رفتن و به صدا درآوردن صدای زنگ.

مراسم رو کامل تماشا می کنیم و ازشون فیلم می گیریم . بعد دسته مسیحیان میرن داخل کلیسا و مشغول ادامه برنامه هاشون میشن. از توی حیاط کلیسا که بالای یه تپه نه چندان بلند قرار گرفته میشه مناظر اطراف شهر رو دید. کلیساها و فضاهای سبز در کنار کشتی هایی که کنار اسکله هاشون لنگر انداختن. یه مرد روسی که هیکل بزرگ و صورت تپلی داره میاد پیشمون و به بهانه عکس گرفتن از ما ، سر صحبت رو باز می کنه. سبیل های بامزه ای داره و وقتی بهش میگیم ایرانی هستیم کلی ذوق می کنه ! احتمالا ایرانو دوست داره . برای ما که خوب بود چون چند تا عکس دو نفره ازمون گرفت.

میریم سمت بندر و اسکله ای که کشتی هاش میرن سمت استونی رو شناسایی می کنیم.

برمی گردیم سمت مرکز شهر که یه کلیسای سفیدرنگ زیبا داخل یه میدان بزرگ قرار گرفته. اینجا کلیسای جامع هلسینکی نام داره و قبلا مال روس ها بوده ولی بعدا که فنلاندی ها روسها رو از کشورشون بیرون کردن اسمشو از سنت نیکلاس به کلیسای جامع تغییر دادن. توی محوطه حیاطش مجسمه ها و چراغهای زیبایی نصب شده و تعداد زیادی پله یزر پای کلیسا تعبیه شده که اصلا حالشو نداریم ازین پله ها بالا بریم !

اطراف کلیسا پر از مغازه های سوغاتی فروشیه که میریم تا کمی سوغاتی و یادگاری مخصوص فنلاند رو بخریم. همه چیز توی فنلاند گرونه و آدم جرات نداره خیلی خرید کنه. وقتی علتشو می پرسیم میگن که اینجا مالیات ها بالاست. بعد از خرید راهمون رو می کشیم سمت شمال شهر تا خودمون رو به منزل دوستمون برسونیم که حسابی خسته شدیم.

آپارتمان کریستینا وسط مجموعه ی بزرگی از ساختمان ها قرار گرفته و براحتی نمیشه پیداش کرد. ولی محوطه زیبائیه و فضای باز زیادی برای هر مجموعه آپارتمانی درست کردن تا فضای آرومی ایجاد کنه. کریستینا که یه خانم حدود چهل ساله ست پایین آپارتمان منتظرمونه. خوش برخورد و صمیمیه و ما رو بسمت محل نگهداری دوچرخه ها هدایت می کنه. یه انباری بزرگ که حداقل صد تا دوچرخه توش گذاشتن و هواش حسابی گرمه. نامردا حتی واسه دوچرخه هاشونم انقدر ارزش قائلن که آدم حسودیش میشه !

با آسانسور میریم بالا و کریستینا تعداد زیادی از خورجین ها رو به تنهایی برمیداره تا کمکمون کنه. اتاقمون رو نشون میده که وسایلا رو بذاریم و بعد از اینکه به خاطر آماده نبودن سونا ازمون عذرخواهی می کنه ،  طی یه تور خونه گردی تمام قسمت های خونه رو بهمون نشون میده . البته یه آپارتمان قاعدتا انقدرا هم بزرگ نیست که نیاز به تور داشته باشه ! ولی اکثر دوستانمون در اولین برخورد کل خونه رو نشونمون میدن که یعنی اینجا مال خودتونه و توش راحت باشید و ما این اخلاقشون رو خیلی دوست داریم.

شب کریستینا و شوهرش برامون بلیط کشتی رو با کارت خودشون می خرن و ما پولشون رو نقدی پرداخت می کنیم. باز هم همون مشکل عدم دریافت اس ام اس توی بوکینگ باعث شد که نتونیم از کارت خودمون استفاده کنیم. بلیطمون گرون شد چون ما برای سفر یازده ساعته مون از سوئد به فنلاند 80 یورو داده بودیم به کشتی در حالیکه برای سفر دو ساعته فردامون از فنلاند به استونی 58 یورو پرداخت کردیم.

یه شام خوشمزه دور هم می خوریم و بعد می شینیم پای صحبت های کریستینا که جدیدا سفری با دوچرخه به استونی و لتونی داشته تا از تجربیاتش استفاده کنیم. یک آن به خودمون میایم که تمام کف اتاق رو از نقشه های مختلف پر کردیم و خودمون وسطشون گمیم !

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × پنج =

بستن
بستن