آسیااندونزیجهانگردیسایکل توریسم

تور سایکل توریسم آسیای جنوبی (روز بیست و ششم)

گزارش تور سایکل توریستی آسیای جنوبی(اندونزی)

روز بیست و ششم – Aek kanopan

شنبه 4 فروردین 97

24 March 2018

اینجا کمترین فاصله رو با خط استوا و با رفیق شفیقش خورشید داریم و اگه هوای ابری همچنان پایدار باشه میتونیم به سلامت از اندونزی گذر کنیم . امروز از مسیرهایی می گذریم که تراکم درختان و گیاهان دیوار سبز جلوی چشمامون کشیدن و فقط آسفالت جاده ست که با رنگ سیاهش خودشو متمایز کرده. درخت ها به هم فشرده و مابینشون انواع گیاهان رشد کردن و حتی روی تنه درختا مملو از پیچک ها و سرخس هاست.

به شهر کوچک و تر و تمیزی میرسیم که رستوران خوبی در انتهای شهر داره . مجموعه ی بزرگی از چندین آلاچیق که با فاصله از هم قرار گرفتن و محیط خلوت و دلنشینی ایجاد کردن. درخت بزرگ و جالبی هم وسط محوطه ست که از انواع درختان لور محسوب میشه. این درخت همیشه سبز ، تنه های متعدد و ریشه های هوایی داره و از خانواده درختان انجیریه. توی آلاچیق میشینیم و از خوراکی های داخل خورجینمون بساط صبحانه  رو می چینیم روی میز. کارگرای رستوران چند تا دختر و پسر جوان هستن که مشغول نظافت صبحگاهی اند . ازشون می خوایم که برامون دو لیوان آب جوش بیارن تا باهاش نسکافه درست کنیم. بعد از مدتی طولانی پیداشون میشه در حالیکه برامون چایی آوردن !

 

از چند تا شهر کوچک و بزرگ رد میشیم که متوجه میشیم مدرسه های اینجا ساعت 11 تعطیل میشه . بچه مدرسه ای های کوچک و بزرگ با وسایل نقلیه مختلف به خونه هاشون میرفتن. یه تعدادی سرویس داشتن و سوار ون بودن ولی کله همه شون از پنجره ها بیرون بود . بدتر از اون تعداد زیادی از بچه ها که گاهی هم کم سن و سال بودن از همون پنجره ها بیرون خزیده و خودشون رو به سقف ون رسونده بودن و با همون وضعیت ، ون به راهش ادامه میداد اونم با سرعت بالا. دختربچه های زیر 15 سال رو میدیدیم که با موتور از مدرسه برمی گشتن و حتی بعضی هاشون دو ترکه یا سه ترکه با دوستان هم سن خودشون سوار موتور شده بودن اونم توی اون جاده شلوغ و خطرناک . از همه اونها بدتر زنی بود سوار بر موتور که با یک دست فرمون موتور رو گرفته بود و با دست دیگرش یه بچه ی قنداقی رو ، انگار که ظرف غذاشه !

برای ناهار به یه میوه فروشی میریم و بر اساس تجربه ای که داریم کار پوست کندن آناناس رو به خود فروشنده می سپاریم. اونا آناناس رو با چاقوهای تیز و تیغه بلندی که دارند مثل خیار پوست می کنن و سوراخ های ریزی که تو بدنه ش هست رو با وسیله ای نوکدار و تیز درمیارن. چون این سوراخ ها محل زندگی یه نوع حشره ست که خوردنش باعث بیماری میشه و فروشنده ها خیلی حرفه ای و در کمترین زمان تمام درزها رو تخلیه می کنن. یه بار که خودمون خواستیم آناناس رو تمیز کنیم هم کلی تو زحمت افتادیم و هم همه جا رو کثیف کردیم ! میوه های دیگه ای مثل دراگون فروت و میوه ستاره ای ، پاپایا و آووکادو و چیزای دیگه هم هستن که چون تو خود اندونزی تولید نمیشن و وارداتی اند قیمتشون بالاست.

با وجود سطح پایین زندگی در اندونزی شاهد کثیفی کمتری نسبت به هند هستیم و میشه گفت توی کشور تمیزی هستیم و از اونجایی که مردم همگی در یک سطح زندگی می کنن ، تضاد طبقاتی چشم ها رو آزار نمیده. اواخر مسیر ، جاده خیلی ناهمواره و همش بالا پایین میره ولی به تبعش مناظر اطراف هم زیباتر میشن. از بالای هر بلندی میتونیم مناظر وسیع تری رو تماشا کنیم که نشون میده همه جا پوشیده از درختان و جنگل های وسیعه. یه بارون شدید رو هم تجربه می کنیم که حدود ده کیلومتر آخر حسابی خیسمون می کنه چون جایی نیست که بتونیم زیرش پناه بگیریم تا پانچو بپوشیم . ما هم بی خیال پانچو میشیم و میذاریم بارون نوازشمون کنه.

101 کیلومتر بعد میرسیم به شهر کاناپون و جلوی هتلی که از بوکینگ رصدش کردیم توقف می کنیم. البته اینجا همه شهر ها و روستا تقریبا به هم چسبیده ن و حساب اسامی از دستمون در رفته. یه اتاق به قیمت دیروزی می گیریم که درش رو به حیاط باز میشه . وسایلا رو میذاریم داخل و میریم در اطراف بچرخیم و یه بار دیگه شانسمون رو برای پیدا کردن غذای سالم امتحان کنیم. از اولین و دومین رستوران فوج عظیم مگس ها که مشغول لیسیدن غذای مشتری ها بودن پا به فرار میذارن و پشت بند اونا ما هم فرار رو به قرار ترجیح میدیم !

میریم به یه شیرینی فروشی که پیتزا هم داره ! پیتزاهاش که چنگی بدل نمیزنه و بی خیالش میشیم ولی خیلی تعجب می کنیم از شیرینی های خامه ای که توی اون گرما در فضای باز نگهداری میشن ! یه کافی شاپ پیدا می کنیم که قیافه ش تر و تمیزه و غذاهای مختلفی از جمله انواع سرخ کردنی ها رو داره. یه کم برنج و سیب زمینی سرخ شده سفارش میدیم که در قبال پولی که می پردازیم مقدارش کمه و مجبورا دو پرس می گیریم که بزور سیرمون می کنه.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

بستن
بستن