آذربایجان شرقیایرانگردیکوهنوردی

کوه کمال

کوه کمال (قوچ گلی)

صعود سراسری

 1392/11/18

به نام آنکه عشق در او می گنجد

این بار نه برف اومد که راهها رو ببنده نه کاری پیش اومد! بدین ترتیب تونستیم بریم کمال در حالیکه بیشتر از هزار نفر کوهنورد هم با ما تصمیم گرفتن بیان کمال !

جمعه نصفه شب ساعت 2 و نیم بیدار میشیم و میریم سراغ امیر (محشری) .  ماشین رو میذاریم  خونه علی آقا و با پیکانش راهی تبریز میشیم. یه اشاره هم میزنه که: یادم بندازید آخر مسیر یه چیزی رو بهتون بگم ! تا تبریز یک و نیم ساعتی طول میکشه. از اونجا هم باید بریم اتوبان قدیم تهران که اگه گم نشیم یه ساعتیم اون مسیر طول میکشه. ولی از اونجایی که مسیر جی پی اسی که نیما از اینترنت دانلود کرده بود اشتباه از آب دراومد تو تبریز کمی گم شدیم! بعد از چند تا تماس تلفنی و زابه را کردن ملت  اونم کله سحر بالاخره راه شناسایی شد . خیلیم راحت بود تابلو ی “پیست سهند” زده بودن به چه بزرگی ! آفتاب کم کم داشت طلوع می کرد. دو طرف جاده پوشیده ازبرف بود ولی روی جاده تمیز بود . بعد از اولین روستا جاده هم لغزنده شد. بخاطر صعود سراسری ماشین های زیادی تو مسیر بودن و اونایی که زنجیر نداشتن در حال هل دادن ماشین ها ! رسیدیم به یه سربالایی و اومدیم زنجیر رو دربیاریم علی آقا گفت: یادتونه تو بناب می خواستم یه چیزی بهتون بگم؟ … ما زنجیر نداریم! . اینطوری شد که کوله ها رو برداشتیم و زدیم به جاده. اون وسطا یه آقای مهربونی که کلاه شیپور مانندی هم سرش بود و ماشینش هم پراید بود(تاکید می کنم پراید بود!) ترمز زد و برای دو نفر جا داشت. ما هم رفقامونو به پوست پیازفروختیم و سوار شدیم! راننده خلیل آقا از کوهنوردای خوش اخلاق تبریز بودن. چنان پراید رو میروند انگار لندروره ! مسافت هم زیاد بود. وقتی رسیدیم به پیست با جمعیت زیادی مواجه شدیم. بچه ها هم رسیدن و بعد ازخوردن یک صبحانه سرپایی براه افتادیم.

کوه کمال (قوچ گلی) 3711 متر ارتفاع داره و تا پای کوه جاده آسفالت در دسترسه. بخاطر بادهای تندش معروفه. در کنار سهند زیبا و جام قرار گرفته و ارتفاعش از اونها بلندتره. از ابتدای یال تا قله خطی تیره رنگ کشیده شده بود ازصف کوهنوردا و این خط پابرجا بود تا عصر. تقریبا 3 ساعته رسیدیم به قله که مملو از آدمها بود.زیر پامون تا چشم کار میکرد سفید و ازقضا یکی از اون روزهای آفتابی خیلی قشنگ که بادی در کارش نبود. چند تا دوستان مراغه ای رو هم تو مسیر دیدیم . سریعتر برمیگردیم پایین چون نیما و علی آقا شب کارن و باید تا شب نشده میرسیدیم مراغه.

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × چهار =

بستن
بستن