آذربایجان شرقیایرانگردیکوهنوردی
صعود زمستانی آغ داغ
کوه آغ داغ
1393/11/10
اگه حین رانندگی تو شب ببینی جلوت دوتا تایر بزرگ تریلر به طرفت میاد چه حسی بهت دست میده!!؟؟
این هفته برنامه آغ داغ رو تو فکرمون داشتیم طبق معمول استعلام نفرات رو دادیم که در نهایت شدیم هفت نفر و جناب جیپ آقا محمد ! من و حبیبه و مهران و موسی و محمد (طاهری) و مهدی(آذری) و حسین که اولین بار بود باهاش آشنا میشدیم.
قرار ساعت 5 صبح بود ولی طبق معمول دیر اومدن های محمد برامون عادی شده و دیگه جریمه(خرید بستنی) هم جواب نمیده براش ساعت 6 از مراغه راه افتادیم به سمت روستای طاقچه جیق از روستاهای هشترود که نزدیکترین روستا به کوه آغ داغ هست .حدود 70 کیلومتر راه داشتیم و قرارمون این بود اگه مسیر خاکی تا چشمه رو ماشین بره باهاش بریم تا زود برسیم پای کوه.تو مسیر یه لحظه دیدیم دو تایر بزرگ تریلر داره با سرعت میاد به طرفمون که بعد جا خالی دادن فهمیدیم که از یه تریلر که بارش سنگ معدنی بود در رفته که وقتی رسیدیم بهش خبر دادیم .راننده با تعجب اومد پایین دید ماشین در حال چپ شدنه !!!
بارش برف اون طرف ها زیاد میشه و برنامه زمستانی آغ داغ برنامه سنگینی محسوب میشه . جناب جیپ مسیر برفی چشمه رو نتونست بره و مجبور شدیم کنار سگهای روستا تنهاش بذاریم و ساعت 8:45 از روستای طاقچه جیق استارت زدیم به سمت آغ داغ.
چون برای آخر ماه ان شا الله یه برنامه چند روزه داریم به همین خاطر این چند هفته باقی مونده رو میخوایم خوب تمرین کنیم برای همین از مسیری برف گیر با سرعت که خودم برف کوبی میکردم جلو کشیدیم .
نزدیکهای چشمه دیگه صدای بچه ها در اومد که گشنمونه و دو نفر از بچه ها هم خیلی خسته شده بودن چون حجم برف زیاد بود .
کشیدیم پایین دره و کنار رودخونه که باد نمیومد و یه صبحونه حسابی خوردیم طوری که ناهارمون رو هم تو صبحونه خوردیم رفت.
به خاطر خستگی بچه ها تصمیم گرفتیم بالا نریم چون دیر میشد و به تاریکی میخوردیم و هوا شناسی هم برای بعد از ظهر بارش برف زده بود .
بعد از خوردن صبحانه ناهار! مسیر برگشت رو پیش گرفتیم و برای این که تمرینی هم بشه از نقاب برفیها رد میشدیم که حسابی حال میداد و تا کمر میرفتیم تو برف .
اونقدر برف زیاد بود که تو مسیر چند بار شیطنتمون گل کرد و برف بازی کردیم و در آخر زورمون به محمد چربید و با برف شستیمش!
ساعت 3بعد از 22 کیلومتر برف کوبی رفت و برگشت رسیدیم کنار جناب جیپ و هوا خراب شده بود و بالای کوه رو ابر سیاهی گرفته بود و خوشحال از این که بالا نرفته بودیم.