روستای صومعه مراغه

^{دوچرخه کوهستان}

^{مسیر روستای صومعه}

^1393/01/29

^{بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار}

^{خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار}

^{صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار}

^{که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار}

^{بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق}

^{نه کم از بلبل مستی توبنال ای هشیار}

^{5 صبحه ! شیرفلکه آسمون خراب شده  و بارون شرشر میباره. نیما میگه چیکار کنیم؟ میگم بگیر بخواب!}

^{8 صبحه و هنوز میباره ولی شدتش کمتر شده . میریم سمت سه راهی هاشم آباد و منتظر علی آقا میشیم. اونم شیفت شب بوده و مستقیم از کارخونه میاد.اولین باره برا دوچرخه سواری پایه شده . البته به قول خودش بزور سرنیزه!}

^{یه ارتش از جلومون رد میشن ! امروز ارتش رژه داره و مسیر عبورشون از سه راهیه که توفیق اجباری میشه منم یه بار ادوات جنگی روببینم.}

^{بالاخره استارت میزنیم و میریم سمت آشان. برنامه قرار بود تا یایشهری باشه ولی چون دیر شروع کردیم اینبار تا روستای صومعه رکاب زدیم.}

^{پی نوشت : مسیر رکابزنی 50 کیلومتر}