سنگ نوردی
گرده گلجیک
1393/09/21
همیشه از تکه نسیم خنک و مطبوعی به صورتم می خوره. تکه قیه سی و گلجیک که بغل دستشه برای سنگ نوردهای زنجانی بهشت بحساب میاد اما برای من یادآور خاطرات دور و نزدیکیه که همه شون رنگی از طراوت و حسی آشنا از رفاقت ها و دوست داشتن ها داره. حتی اگه دستت به سنگهاشم نخوره یا حتی اگه نزدیکشم نباشی از دور تماشا کردنشم عالمی داره. هر سری که موقع رفت و آمدمون به زنجان از جاده تبریز چشمم با نگاهش تلاقی می کنه مدت ها تماشا می کنم که چطور می خنده …. اولین برنامه مون با نیما هم اومدیم تکه .
قرار بود بریم آزادکوه. حسابی هم حس گرفته بودیم و تمرین کردیم. اما بخاطر مشکلاتی که برا دوستان همراه پیش اومد سر از تکه درآوردیم. جمعه هنوز آفتاب نزده نیما از کارخونه خودشو رسوند خونه و بدون اتلاف وقت حرکت کردیم سمت زنجان. تمام مسیر تو مه بودیم. آفتابم که دراومد فقط مه تیره تبدیل شد به مه روشن. نزدیکای زنجان از اون تونل سفید خارج شدیم و حدود 30 کیلومتر مونده به شهر از مسیر روستای اسفجین و حاج آرش رفتیم سمت تکه.
آسمون انقدر آبی و خورشید انقدر تابنده بود که اصلا به قیافه مبارکش نمی اومد سه ساعت ما رو تو محاصره مه نگه داشته بود !
میرسیم به روستای آق بلاغ . از اینجا میشه به کمپی مابین گلجیک و تکه رسید که بعلت وجود چشمه پرآب رحمان بولاغی جای خوبی واسه شب مانیه. البته ما قصد شب مانی نداریم. داریم میریم سمت دوستانمون که قبل ما رسیدن به منطقه. خیلی زود میرسیم به پای گرده تکه که دوستان مشغول آماده کردن مسیری برای سنگ نوردی اند. آقای میربها و درگاهی و …
کمی ابزار قرض می کنیم و میریم سمت گلجیک و گرده ای که بنظر قابل صعود نیست تا بفهمیم واقعا همینطوریه! خودمونو به دره مابین تکه و گلجیک میرسونیم که آب گل آلودی ازش جریان داره و درختان تک و توک و سکوت وهم انگیزی که خاص این منطقه ست. شیب تندی رو می کشیم بالا و میرسیم پای سنگ ها. هوا کمی سرده و جبهه پیش روی ما بخاطر قرار گرفتن تو سایه حسابی آدمو فریز می کنه. سنگ ها بطرز وحشتناکی آدمو وسوسه می کنن که ازشون بالا بری (توصیفی عاشقانه برای سنگ نوردی!). یه آن سرمونو برمی گردونیم و متوجه میشیم مسیری که داریم میریم راه بازگشتش در گرو فدا کردن ابزار میانی هاست.
از ادامه مسیر منصرف میشیم چون معلوم نیست بالا بتونیم کارگاهی پیدا کنیم یا اقلا سنگ مطمئنی که بشه طنابو دورش حلقه کرد. مسیر رفته رو با دو تا میانی برمی گردیم و ابزارا رو جمع می کنیم. گشتی تو اطراف میزنیم و سوراخ سنبه ها روکاوش می کنیم و برمی گردیم به محل کمپ.
مسیری که بچه ها دارن روش تلاش می کنن نیما هم یک دو بار بالا پایین می کنه و بعد از دوستانمون خداحافظی می کنیم و میریم سمت زنجان.