آسیاجهانگردیسایکل توریسمشهرگردیمالزی
تور سایکل توریسم آسیای جنوبی (روز سی ام)
گزارش تور سایکل توریستی آسیای جنوبی( مالزی )
روز سی ام _ Kualalampoor
چهار شنبه 8 فروردین 97
28 March 2018
صبح خروس ها داشتن پرواز می کردن ! دیشب چادرمون رو توی حیاط زدیم که هوای خیلی خوبی داشت و اطرافمونم طبیعت سرسبز و زیبایی احاطه کرده بود و صبح وقتی از توری چادر بیرون رو نگاه می کردم دیدم که خروس ها میرن بالای یه درخت بلند و از اونجا می پرن تا کنار مرداب که مسافتی طولانی رو پرواز می کنن. کنار مرداب کلی خوردنی داشتن که ارزش اون شیرجه بلند رو داشت.
توی مالزی و بعدنا توی تایلند شاهد مرداب های زیادی بودیم که بخاطر بارش های فراوان و زیادی آب توی مناطق استوایی به وفور همه جا هستن و اغلب توی حیاط خونه هر کسی یه مرداب بزرگ هم وجود داره که مردم هم توش چند تا ماهی میریزن و پرورششون میدن واسه خوردن. البته این مرداب ها با وجود زیبایی که دارن مکان های خطرناکی از بابت حضور حشرات و انگل ها هستن.
با محمد و خانواده مهربونش خداحافظی می کنیم و میریم توی جاده های باریک و زیبایی که دیشب توی تاریکی ازشون بی نصیب موندیم. مناظر انقدر زیباست که دوست نداریم به مقصد برسیم . مخصوصا که توی مناطق روستایی هستیم و علاوه بر هوای تمیز و مناظر فوق العاده ، آرامش و خلوت دلنشینی هم توی جاده حکمفرماست. از کنار روستاها و مردمی که مشغول کارهای روزانه شون هستن می گذریم. از یه دکه کمی موز می خریم و از وسط یه بازار محلی ماهی فروش ها عبور می کنیم. زن و مرد مشغول فروش ماهی ها ، صدف ها و انواع جانوران دریایی هستن که خودشون صید کردن یا محصول مرداب های خونه خودشونه. لحظات بی نظیریه و از اینکه در کنار این مردم باشیم حس خوبی داریم. مردم هم حس متقابل خودشون رو با لبخندهای زیبا و همیشگی شون نشون میدن.
بالاخره هر لذتی را پایانی ست و لذت روستا گردی ما هم با رسیدن به اتوبان به پایان میرسه. اتوبان ها مسیرهای وحشتناکی برای دوچرخه سوارها هستن ! چون ماشین ها سرعت بالایی دارن و دقیقا توی نقاطی که یه باند از اتوبان جدا میشه ، دردسر دوچرخه سوارها هم شروع میشه چون باید مدت ها منتظر بشی تا اتوبان خلوت بشه و بتونی اون یه ذره تقاطع رو رد کنی تازه اونم با استرس. مقصد امروز ما کوالالامپوره که اگه نقشه هوایی این شهر رو نگاه کنید از همون فاصله دور رگه های کلفتی رو اطراف شهر میبینید که همون بزرگراهها هستن. از هر طرف که بری تو این شهر یا از هرجایی که بخوای خارج بشی حتما گذارت به یکی از این بزرگراهها خواهد افتاد. اما بزرگراهها انقدر اصولی ساخته شدن و آسفالتشون چنان تمیز و یکدسته که آدم ازش لذت می بره.
با احتیاط چندین بزرگراه رو رد می کنیم و ترجیحا میریم سمت راههای فرعی . تا خونه خانم عطاری 52 کیلومتر رکاب زدیم ولی به اندازه 200 کیلومتر رکابزنی خسته شدیم ! از لحظه ورودمون به مناطق شلوغ شهر ، دائم سرمون تو جی پی اس بود که راه رو اشتباه نریم. خانم عطاری از اساتید برجسته زبان فرانسه هستن که سابقا ساکن مراغه و استاد زبان نیما بودن که در حال حاضر به سبب ازدواج با همسر ایرانی شون و با ویزای کاری در مالزی ساکن اند. بودن در کنار ایشون فرصت خوبی بود که کلی اطلاعات راجع به مالزی و اقامت و کار و خیلی چیزهای دیگه ازشون بگیریم. خونه شون طبقه دهم از یه آپارتمان بلنده در کنار مجموعه ای از آسمان خراش ها که به سختی میتونیم پیداش کنیم. دوچرخه ها رو میذاریم تو آسانسور و میریم تا دل آسمون. چون آپارتمان ها علاوه بر اینکه ارتفاع زیادی دارن ، بالای تپه هم ساخته شدن ! کلا کوالالامپور روی ناهمواریها ساخته شده و یه خیابون راست تو وجودش نیست !
چهره خندان و مهربان خانم عطاری تمام خستگی رو از تنمون بدر می کنه . بعد از مدت ها توی یه حموم درست و حسابی دوش می گیریم و توی خونه ای هستیم که نگران پشه ها و حشراتش نیستیم. بعد از کمی استراحت و خوردن ناهاری به سبک ایرانی ، تیپ توریستی میزنیم و میریم برای بازدید شهر. خانم عطاری باهامون میاد و مسیرهای مترو رو نشونمون میده. تو ایستگاه برج های دوقلوی پتروناس پیاده میشیم که علاوه بر این برج ها کلی جاهای دیدنی دیگه توی همون منطقه ست. از خانم عطاری جدا میشیم و میریم سمت برج ها که از کیلومترها دورتر هم قابل مشاهده ست. اطرافش خیابان های وسیعی داره ولی باز هم به سختی میشه کل برج رو توی قاب عکس دوربین جا کرد. مجبوریم دوربین رو بذاریم روی زمین ! از یه خانمه که مشخص بود توریسته خواستیم که ازمون عکس دونفره بگیره و اونم درجا خوابید رو زمین تا عکس کامل بیافته ! ازونجایی که شلوارک پوشیده و پاهاش لخت بود خودمون معذب شدیم بخاطر یه عکس خودشو مالید به کف پیاده رو !
برج های پتروناس در واقع ساختمان اداری شرکت نفتی پتروناسه و طبقات زیرینش مراکز خرید هستن. یه پارک زیبا هم بغل برج ها هست که امکان عکاسی رو به توریست ها میده. کوالالامپور جاهای دیدنی زیادی داره که برج های دوقلو در برابرشون به چشم نمیان ولی به سبب تبلیغات شرکت پتروناس تبدیل به نماد این شهر شدن. یه کم تو محوطه پارک می چرخیم و از موضوعات مختلف عکس می گیریم. مردم از هر جای کره زمین تو این یه تیکه جا جمع شدن و با فیگورهای مختلف مشغول عکاسی از خودشونن. هر از گاهی هم صدای یه ایرانی رو می شنویم که از بغلمون رد میشه. تو تعطیلات عید ایرانی های زیادی به مالزی میان خاصه اینکه برا مالزی ویزا هم نیاز نیست.
از شلوغی استفاده می کنیم و کلی عکس از مردم می گیریم و بعد میریم به بزرگترین معبد هندوها در کولالامپور. هرچند معبد بلندیه ولی از اونجایی که توی هند انواع و اقسام معابد هندو رو دیدیم ، این یکی چندان به چشم نمیاد ! قصد می کنیم بریم داخلش که میگن باید کفش هامون رو به کفشداری بسپاریم و 10 رینگیت هم به کفشدار بدیم. دیدیم دارن پول زور می گیرن بی خیال معبد شدیم و رفتیم سراغ چاینا تاون جایی که بازار بزرگ چینی ها توش قرار گرفته .
بازار چینی ها تقریبا در تمام کشورها وجود داره و از پرچم های قرمز و فانوس های پارچه ای قرمز رنگ که سرتاسر سقف بازار رو می پوشونه قابل تشخیصه. اغلب ورودی بازار هم دو تا مجسمه اژدها میذارن. تو این بازارها تقریبا هر چیزی با هر کیفیتی پیدا میشه. چیزای بنجل و ارزان قیمت ، کالاهای لوکس و گرانقیمت که جذابیت های خاص خودش رو داره. یه دور میزنیم و چند تا مگنت می خریم و میایم بیرون.
ابرهای سیاه توی آسمون طاقتشون تموم شده و بالاخره لبریز میشن . تا خودمون رو برسونیم به ایستگاه مترو حسابی خیس میشیم. تن غرق شده در طراوت بارانمون رو که میرسونیم به خونه ، شام خوشمزه خانم عطاری هم آماده ست . بعد از مدت ها قرمه سبزی می خوریم و گپ طولانی با میزبانان خوش صحبتمون میزنیم.