اروپاجهانگردیسایکل توریسمهلند
تور سایکل توریسم اروپای شمالی (روز نهم)
تور سایکل توریسم اروپای شمالی (روز نهم)
روز نهم (روتردام-Rotterdom) -هلند
پنجشنبه 3 فروردین 96
23 مارس 2017
صبح زوده و یه صبحانه مفصل داریم که روی میز چیده شده و آندونی و همسرش قبل از ما بیدار شدن تا هرچی لازم داریم برامون مهیا کنن. انتظار این همه مهمان نوازی رو از جانب یه اروپایی نداشتیم ولی تا اینجا تمام دوستانی که از ما توی خونه هاشون پذیرایی کردن آدم های بسیار مهربون و خونگرمی بودن و همه شون با تمام توانشون سعی کردن میزبانان خوبی باشن .
راهمون رو بسمت شمال و مرز هلند ادامه میدیم. همه جا پر از آب و رودخونه ست ، همه جا سرشار از نعمت و زیبائیه. تا مرز 54 کیلومتر رکاب میزنیم و طبق معمول مرزی درکار نیست. روی یک پل توقف می کنیم تا هم کمی استراحت کنیم و هم یه تابلویی چیزی که نشان دهنده ورودمون به هلند باشه رو پیدا کنیم و عکس بگیریم. تنها یک تابلو وجود داره که روش نوشته بلگیوم یعنی بلژیک و به کسانی که از هلند وارد بلژیک میشن ورودشون رو اعلام می کنه.
وارد هلند میشیم که به داشتن آسیاب های بادی فراوان معروفه. البته هلند چیزهای زیادی داره که توی دنیا معروفه مثلا مزارع وسیع گل و نمایشگاهها و باغهای گل فراوان که عامل جذب توریست های بسیاری در اواخر فصل بهار به این کشور شده. همچنین اینجا بهشت دوچرخه سوارهاست و هر هلندی حداقل یک دوچرخه توی خونه ش داره بطوریکه جمعیت دوچرخه ها از جمعیت آدم های هلند بیشتره. این کشور نترلند و داچلند هم نام داره و زبانشون هلندی یا داچی هست.
بعد از حدود صد کیلومتر به شهر بزرگ روتردام دومین شهر هلند پس از آمستردام میرسیم که گفته میشه هرچند دومین شهر محسوب میشه ولی هم جمعیتش از پایتخت بیشتره و هم از آمستردام زیباتر و دیدنی تر هست. توی مسیرمون از پل بزرگ و دیدنی آراسموس گذر می کنیم که یه شیب تند و طولانی داره و روی رودخانه بزرگ نیوماس ساخته شده که به دریای شمال راه داره.
شهر رو انبوه رودخانه ها و کانال های وسیع آب فرا گرفتن و هیچ آبی به هدر نرفته چون با سازه های مهندسی شده ای تمام سطوح کف آب ها زیرسازی شدن و هیچ چیزی نیست که آب ها رو آلوده کنه. نه فاضلابی ، نه پسماندی ، نه حتی زباله ای کوچک.
باید خودمون رو به منزل دوستمون که کمی دورتر از مرکز شهر هست برسونیم. جایی فارغ از شلوغی و سروصدا. به منزل آدریان میرسیم و همسرش هانه که (Hanneke) به همراه دخترش ماریتا به استقبالمون میاد. یه خانم تپلی هم هست که دوربین بدست ازمون فیلمبرداری می کنه. قبلا هانه که بهمون گفته بود که یکی از دوستانش توی شبکه تلوزیونی روتردام کار می کنه و می خواد از ما یه کلیپ برای برنامه اوپن روتردام درست کنه. ماریتای کوچولوی خوشگل به همراه مادرش کمکمون می کنن تا تمام خورجین ها و دوچرخه ها رو ببریم توی حیاط پشتی و بعد هانه که مشغول ادامه غذاپختنش میشه.
میگه چون میدونسته ما مسلمان هستیم رفته از سوپر مارکت مسلمان ها برامون گوشت حلال خریده . دو مدل هم غذا درست کرده بود که بنظر خوشمزه میومدن. یکی خوراک گوشت چرخکرده و یکی هم خوراک سبزیجات با سس مخصوص و سالاد. میشینیم دور میز و هانه که ازمون می خواد قبل از شروع غذا دعا بخونیم. بنظر میرسه یه مسیحی مذهبی باشه. دستهامون رو میدیم به هم و به روشی که توی فیلم ها دیدیم منتظر میشیم تا هانه که دعا رو بخونه و بعد مشغول غذا خوردن میشیم و با هم گپ میزنیم.
دوست فیلمبردارمون هم از تمام صحنه ها فیلم می گیره و بعد از غذا دعوتمون می کنه به حیاط تا بطور نمادین از وسایل های کمپینگمون فیلمبرداری کنه. از ما می خواد وسط حیاط چادر بزنیم چون فیلمی که میسازه راجع به معرفی سایکل توریست هاست و برای بیننده های برنامه شون جالبه که با لوازم سفرهای سایکل توریستی هم آشنا بشن.بعد از عملیات چادر زنی نوبت به مصاحبه میرسه و سوال هایی از نحوه سفر و ملیت و مقصدهایی که می خوایم بریم و چیزهای دیگه ازمون میپرسه که جواب میدیم و بعد فیلمبرداری تموم میشه و قرار میشه که بعدا فیلم رو برامون ارسال کنه.
به هانه که توی شستن ظرف ها کمک می کنم و بعد میرم سراغ ماریتای دوست داشتنی که بچه خونگرم و زیبائیه. به بهانه های مختلف باهاش ارتباط برقرار می کنم و اونم با انگلیسی دست و پاشکسته ای و البته با مهارت اجتماعی بالایی تمام علایقش رو برام رو می کنه. میره و تمام جک و جانورهای خانگیش رو برام میاره که شامل خرگوش ، ماهی و مرغ عشق میشه .
شب آدریان از سر کار برمی گرده و به پیشنهاد هانه که میریم تا با ماشین دوری توی شهر بزنیم. هانه که خیلی سریع رانندگی می کنه و حتی چندتا چراغ قرمز رو هم رد می کنه ! البته ما هم شنیده بودیم که اروپایی ها خیلی قانون مدارند و ازین کارها نمی کنند ولی مثل اینکه شب ها قضیه ش فرق داره ! به مرکز شهر میریم جایی که کانال های وسیع آب وجود دارند و پل های زیبایی که با نورپردازی های ماهرانه ای دوچندان جلوه می کنند. تلالو هزار رنگ نورها در آب ، سیاهی شب رو به عقب رانده . ساختمان های بلند و مخصوصا چند کشتی تفریحی بزرگ چراغانی منظره شب رو دگرگون کردن. ولی هوای بیرون خیلی سرده و چند دقیقه که از ماشین پیاده میشیم و میریم سمت رودخونه تا مغز استخوانمون یخ می کنه.
ترجیحا مناظر رو از داخل ماشین تماشا می کنیم و برمی گردیم خونه. بعد از شام همه به اتاق هامون میریم تا خستگی روز رو از تنمون بیرون کنیم.