کشور ترکیه روز چهارم

^{سایکل توریسم}

^{کشور ترکیه}

^{نوروز 94}

^{سفر به ترکیه روز سوم :}

^{شنبه 1 فروردین 94}

 ^{عیدتون مبارک !}

^{امروز باید بریم ارزروم که 85 کیلومتر فاصله داره. از پشت پنجره که هوا خوب به نظر میرسه فقط یه کم باد هست که امیدواریم کمتر بشه. بدون اینکه بچه ها رو از خواب بیدار کنیم میزنیم بیرون. اونا برای نوروز فقط یک روز تعطیلی دارن اونم تعطیلی ملی شون نیست و براش جشن نمی گیرن.}

^{اون طرف خیابون یکی از اون لوکانتاهاست که توش صبحونه و چای سرو میشه. چیزی که می خوریم یه نون با طعم خامه ست که توشو از گوشت پر کردن و حسابی چربه. بهش کول بویرک می گفتن. ما که سیر شدیم !}

^{میزنیم به جاده که باد هنوز نخوابیده. البته تا آخر مسیرم نخوابید و از اونجا که بیشتر مسیر سربالا بود (البته با شیب ملایم !) حسابی خسته مون کرد. بطور متوسط هر ساعت 12 کیلومتر رکاب زدیم. استراحت ها کوتاه ولی زود به زود بود و من بیشتر مسیر از خلاء نیما استفاده می کردم تا کمتر خسته بشم.}

^{بازدید از پل تاریخی چوپان و قلعه پاسینلر وقفه خوبیه و آشنایی با احسان بلبل که دریای محبته  و صرف ناهاری اندک .بعد از شهر پاسینلر جاده کوهستانی میشه و دو طرف پوشیده از برف. خوبیش اینه که جلوی باد رو می گیره.}

^{ده کیلومتر آخر کاملا سرپایینیه و خستگیمون درمیره. نرسیده به شهر یه بنای تاریخی هست که برای بازدیدش راهمونو کج می کنیم. قلعه ننه خاتون که مزار سربازانی شجاع و مردمی ست که در درگیری های مربوط به هجوم روس ها به این منطقه پس از استقامتی جانانه و بیرون انداختن دشمن کشته شدن. خود ننه خاتون هم زنی بود که توی اون جنگ رشادتهای زیادی از خودش نشون داده بود. مربوط به سال 1877 میلادی.}

^{میریم داخل شهر و دنبال هتلی با قیمت مناسب می گردیم. اینجا پر از مسافرای ایرانیه و چون هتل دارها تو ایام نوروز قیمت رو می برن بالا جایی که زیر 100 لیر باشه پیدا نمی کنیم. توی خیابون با مردی آشنا میشیم و باهامون میاد تا چند هتل رو بهمون نشون بده. آخر سر با کلی چونه یه جایی رو 55 لیر کرایه می کنیم . دوست جدیدمون امراله گرگر نام داره و دعوتمون می کنه برای ناهار ! ما هم که خجالتی !}

^{میریم رستوران وطن که همین نزدیکاست و غذاهاش و خدماتش قابل تبلیغه. باید حدس میزدیم… امراله کوهنورده. فقط از یه کوهنورد میشه انتظار چنین رفتار دوستانه و سخاوتمندانه ای رو داشته باشی.وقتیم بهش میگیم دو تا پانچو لازم داریم ما رو با ماشینش می بره چند تا فروشگاه لوازم کوهنوردی که فاصله شونم از مرکز شهر زیاده و عمرا اگه خودمون میتونستیم این جاها رو پیدا کنیم. بودن درجمع دوستان کوهنورد لذتی داره که فقط کوهنوردا میدونن چیه !!}

^{توی هتل فرصت رو غنیمت می بینم و صفایی به لباسامون میدم. چون فردا رو هم اینجاییم . خدا رو شکر که تو اولین روز از سال جدید چنین اتفاقات قشنگی رو پیش روی ما قرار داد. و شکر بخاطر دوستان خوبی که ساعت به ساعت جویای احوالمون هستن . کلی روحیه میده …}

^{مسیر رکابزنی روز چهارم 95 کیلومتر.}