قلعه ضحاک هشترود

^{قلعه ضحاک}

^1/2/1391

^{افتخار میکنم ایرانی هستم.}

^{وقتی یک اثر باستانی از ایرانیان کهن میبینم این عبارت را تکرار میکنم” من ایرانیم و به ایرانی بودن افتخار میکنم”}

^{مثل اینکه توچال با من قهر کرده چون دو برنامه هست که قسمت نمیشه برم این بارم تیم بانوان رفتن به توچال ولی به دلایلی که خودم هم نمیدونم نتونستم برم}

^{با مسعود و هادی تصمیم گرفتیم بریم سنگ نوردی ولی انجمن مراغه برنامه قلعه زهاک داشت و تعداد 80 نفر ثبت نام کرده بود و آقا شاهین گفت نرید و بمونید کمک کنید تو این برنامه.}

^{ساعت 5 صبح با مامان جلوی بانک حاظر شدیم و بیست نفری اومده بودن و بعد از تاخیر 45 دقیقه ای با 4 مینی بوس و 80 نفر راهی قله زهاک هشترود شدیم و من سرپرست یک گروه بودم و خوشبختانه گروه من عالی بودن و مشکلی نداشتم  ساعت 8 صبح رسیدم به محل و بعد از نیم ساعت کوه پیمائی برا صبحانه واستادیم و حین برنامه آقای مشتاق پور از محیط زیست گفت و ساعت 9:30 به سمت کوه سورملی و قلعه زهاک رفتیم و زیبای وصف ناپذیر طبیعت من رو مست کرده بود و جای حبیبم خالی بود تا با دیدن این مناظر در افکاری زیبا غرق بشه.}

^{بعد از عکس و استراحت نیم ساعته و بازدید از قلعه زیبای زهاک به سمت پایین سرازیر شدیم و اومدیم پایین و بساط ناهار ر دایر کردیم و منتظر بقیه افراد شدیم .}

^{چون من بلیط داشتم برم زنجان آقای نجفی زحمت کشید و من و مامان رو با ماشین خودشون رسوند .}

^{با این که خیلی از برنامه های که شرکت کننده زیادی داشته باشه خوشم نمیاد ولی چون قلعه زهاک زیباست یک برنامه به یاد ماندنی شد.}