اروپاجهانگردیسایکل توریسمفرانسه

تور سایکل توریسم اروپا روز سی و هفتم

روز سی و هفتم – پاریس

چهارشنبه 25 فروردین – 13 April

باسیل صبح زود رفته سر کار و ماری هنوز خوابه. وسایلامون رو آهسته جمع و جور می کنیم و می بریم پایین. دوچرخه ها توی انباری آپارتمانه و کلیدش دست ماری هست. از صدای باز و بسته شدن در ، ماری هم بیدار میشه و کلید رو بهمون میده و ازمون می خواد قبل رفتن صبحانه بخوریم. ولی حس صبحانه نیست ، شاید یکی دو ساعت دیگه بهتر باشه. دوچرخه ها رو برمیداریم و میریم سمت پاریس.

از روی مسیری که نرم افزار نشون میده ادامه میدیم . مشخصه این مسیر اصلا با راه راست میونه ای نداره ! هر جا میافتیم توی یه جاده سرراست بسرعت یه راه فرعی میذاره جلو پامون. از همون اولشم با جنگل شروع می کنه. البته بیشتر شبیه پارک های خیلی بزرگ هستن . وسط این جنگل ها مسیرهایی برای پیاده روی و دویدن تعبیه شده که خاکی هستن و برای ورزشهای هوازی مکان فوق العاده ای به حساب میان. بخاطر بارون دیشب هم تمام مسیرهای خاکی مرطوب شدن و هوای پاک و نشاط انگیزی همه جا رو پر کرده. البته بعضی جاهای مسیر هم گلی و پر از چاله های آبه .

20160413_085432

20160413_085821

رودخانه سن رو چند بار چپ و راست کردیم و از تعداد زیادی روستا گذر کردیم . توی Evry بعد از یه شیب تند که مجبور شدیم دوچرخه ها رو تا بالای شیب هل بدیم به یه مغازه شیرینی فروشی میریم و نون شیرینی می خریم. چون هنوز صبحانه نخوردیم و این مسیر پیچ در پیچ هم مارو گرسنه و کلافه کرده. تصمیم می گیریم بی خیال نرم افزار بشیم و یکی از جاده های سر راست رو برای ادامه مسیر انتخاب کنیم.

20160413_090150

جاده N7 گزینه خوبیه و ترافیک زیادی هم نداره. از یه جایی به بعد دیگه همه خونه ها و تاسیسات و زمین ها جزو حومه پاریس محسوب میشه و خودمون هم دقیقا نمیدونیم توی کدوم شهر یا روستا هستیم. نزدیکای ساعت 11 نیما میره از یه فروشگاه برای ناهارکمی خرید کنه که می بینم روبروی همون فروشگاه یه کبابی ترک هست. میریم اونجا و چون هنوز وقت ناهار نشده یه کم معطل میشیم تا غذا آماده بشه. امروز صبحانه مونم درست و حسابی نخوردیم و این غذا چسبید.

مسیر رفته رفته شلوغ تر میشه و انواع وسایل نقلیه از دور و برمون در حال تردد هستن. حتی یه جا در حال رد شدن از زیر یه پل هوایی بودیم که دیدیم یه هواپیمای غول پیکر داره از روی پل رد میشه! بعدا فهمیدیم یه فرودگاه اون نزدیکی هاست . ریل های آهن هم مثل رشته های در هم ریخته ماکارونی وارفته همه جا بود و اغلب مسیرمون این ریل ها رو قطع می کرد. ولی باز هم ترافیکی دیده نمی شد و جاده ها آرام و خلوت بودن. بعدا کاشف بعمل اومدیم بخاطر سیستم حمل و نقل گسترده ای که در پاریس هست این شهر بزرگ و شلوغ هیچوقت دچار ترافیک نمیشه.

20160413_134232

تا ورودی پاریس 70 تا رکاب زدیم . شهر با ساختمون های بلند و معماری مدرن شهری خودش رو نشون میده که تفاوت آشکاری میشه بین پاریس و حاشیه شهر حس کرد. بلوار سن ژاک و بلوار گاریبالدی رو بسرعت رکاب میزنیم و خودمون رو از جنوب شرق به غرب پاریس میرسونیم فقط برای دیدن ایفل !

20160413_151330

برج ایفل نماد شهر پاریس بشمار میاد و اسمش از سازنده اش یعنی گوستاو ایفل گرفته شده . برج ایفل برای بزرگداشت صدمین سالگرد انقلاب فرانسه ساخته شد که موقعیتش در میدان شان دومارس در نزدیکی رود سن هست. میدان شان دومارس یه فضای سبز خیلی وسیعه که یه مقدارش هم به طرف دیگه رود سن میرسه و تمام چمن ها رو فنس کشیدن و کسی نمیتونه بره داخل کادر ! یعنی جوری فضای اطراف ایفل تورهای سیمی کشیده شده که توریست ها بتونن عکس های تمام قد از ایفل بگیرن و کسی هم توی کادرشون نباشه.

20160413_152016

بلندی این غول فلزی 324 متره و تا حداقل 50 متر ازش دور نشی نمی تونی عکس خوبی بگیری. برای ساخت ایفل هفت هزار تن فولاد استفاده شده و سه طبقه برای بازدید توریست ها داره که با چهار تا آسانسور میشه بهشون دسترسی پیدا کرد و البته صف بلیطش همیشه شلوغ و طولانیه.

20160413_153354

کلی عکس می گیریم و جای همه دوستان رو خالی می کنیم. در واقع این محل نقطه عطفی در سفرمون محسوب میشه و گویای پایان این راه دور و دراز و سرشار از زیبایی و لذته. همون نقطه ای که مدت ها بهش فکر کردیم و توی ذهنمون مجسمش کردیم. مکانی زیبا برای یک پایان. چنین سفر خاطره انگیزی باید یه پایان زیبا هم داشته باشه و چه جایی بهتر از پاریس و چه نقطه ای بهتر از ایفل …

20160413_155615

20160413_155959

20160413_160800

به سمت آدرسی که دوستمون مجتبی داده رهسپار میشیم. تقریبا وسط شهر هست و یک ساعتی طول می کشه تا برسیم. مجتبی رو پیدا می کنیم و بعد از گپ و گفتی طولانی آدرس خونه شو میده و قرار میشه خودشم بعد تعطیل کردن مغازه بهمون ملحق بشه. ولی خونه ش یه سی کیلومتری از پاریس فاصله داره و برای ما که توی مدت زمان اقامتمون قصد داریم همه جای پاریس رو ببینیم ، رفت و آمد خیلی سخت و هزینه بر میشه. برای همین از دعوت دوستمون تشکر می کنیم و تصمیم می گیریم یه هتل پیدا کنیم که البته با توجه به نزدیکی شب و شلوغی شهر کار آسونی هم نیست.

20160413_171407

توی خیابون های مختلف مشغول جستجو هستیم و حسابی هم خسته و کلافه شدیم که با لوگان آشنا میشیم. لوگان یه پسر بیست و چهار پنج ساله اهل نورماندی هست که برای گشت و گذار به پاریس اومده و خودش سایکل توریسته. به ایران هم اومده بود و وقتی ما رو دید حسابی ذوق کرد ! توی فرصت کمی که داشتیم گپ مفصلی رو با سرعت رد و بدل کردیم و برای اینکه کاری برامون انجام داده باشه ما رو به آدرسی که نیما نشونش داد راهنمایی کرد. آدرس یه هتل ارزون بود که اگه با اون وضعیت شلوغی و تاریکی دم غروب و خستگی و هزار مساله دیگه می خواستیم خودمون پیداش کنیم باید تا نصفه شب رکاب میزدیم ولی لوگان با بیست دقیقه رکابزنی ما رو مستقیم رسوند به مقصد و کلی هم با صاحب هتل چونه زد تا قیمتو آورد پایین.

2

هتلمون اسمش هیپ هتل (HipHotel)   هست که یه هتل زنجیره ای ارزون قیمت محسوب میشه و توی خیابان یازدهم آپریل قرار گرفته. ما اینجا رو برای پنج شب و چهار روز کرایه کردیم جمعا دویست یورو. با لوگان مهربان و دوست داشتنی خداحافظی می کنیم و میریم اتاقمون. اول از هر چیزی مطابق عادت پتوی اضافه داخل کمد رو درمیارم و پهن می کنم روی زمین. اصلا نمیشه به این سرامیک های سرد و لخت عادت کرد. هرچند اتاق پر از وسایله ولی تا وقتی کفشاتو درنیاری و پاتو روی فرشی چیزی نذاری خستگی از تن آدم بیرون نمیره.

 

 

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفده − یک =

بستن
بستن