اروپااستونیجهانگردیسایکل توریسم

تور سایکل توریسم اروپای شمالی (روز سی و هفتم)

تور سایکل توریسم اروپای شمالی (روز سی و هفتم)

روز سی و هفتم (پارنو -Parnu) – استونی

پنجشنبه 31 فروردین  96

20 آپریل 2017

دلمون لک زده برای هوای گرم و بارون بهاری ، برای شکوفه ها و سبزه های نورس . هر چیزی که بوی بهار رو بده و هوای بهار رو داشته باشه. یا حداقلش یه کم سرماش کمتر باشه ! از تالین به بعد مسیرمون به سمت جنوبه و امید زیادی داریم که اون پایین ها گرمتر و خوش آب و هوا تر باشه.

صبح یه صبحانه ورزشکاری دیگه رو توی رستوران هتل صرف می کنیم و میزنیم بیرون. از مسیری که جی پی اس نشون میده به سمت جنوب و خارج شهر پیش میریم  که مسیری طولانیه چون تالین شهر بزرگیه و علاوه بر تالین ، حومه شهر هم هست که به وسعت پایتخت اضافه کرده. به سمت بزرگراه میریم چون تنها از طریق بزرگراه میتونیم در کمترین زمان به پارنو برسیم. البته بهترین مسیر برای رکابزنی توی استونی مسیر کنار دریای بالتیکه که از تالین تا پارنو امتداد داره ولی اون مسیر خیلی طولانیه و شاید دو روز زمان ببره. از اونجایی که ما مشکل کمبود زمان داریم بهترین کار اینه که مسیرهای مستقیم رو رکاب بزنیم.

خوشبختانه توی استونی مشکل محدودیت برای دوچرخه سوارها توی بزرگراهها وجود نداره چون تنها کشورهایی میتونن دوچرخه سواری در بزرگراه رو ممنوع کنن که جاده مخصوص دوچرخه داشته باشن یا حداقل جاده های فرعی خوبی داشته باشن ولی توی استونی و کل کشورهای بالتیک خبری از جاده دوچرخه نیست و اوضاع جاده های فرعی شون هم خیلی خرابه. این جاده های فرعی اغلب خاکی و شنی هستن و دوچرخه سواری در این جاده ها مساوی با اتلاف وقت و اتلاف انرژی زیاده.

بدبختانه خود بزرگراهها هم مشکلاتی دارن مثل تک بانده بودن و نداشتن شانه خاکی و سرعت خیلی زیاد ماشین ها . جای شکرش باقیه که اقلا کسی بوق نمیزنه ! بعضی جاها که توی بزرگراه از دست سرعت بالای ماشین ها جون به لب میشیم ناچار میریم توی جاده های فرعی ولی خیلی زود از کرده خودمون پشیمون میشیم چون با شن های درشت و وضعیت خراب این جاده ها امکان نداره بتونیم خیلی تحملش کنیم. بعد از سر ناچاری میایم توی بزرگراه و دوباره همون وضعیت سرسام.

البته اوضاعمون اونقدرا هم بد نیست. به هر شهری که میرسیم تا چند کیلومتر قبل و بعد شهر جاده های دوچرخه وجود دارند و بعضی جاده های فرعی هم آسفالتن و میتونیم با خیال آسوده توشون رکاب بزنیم و از مسیر لذت ببریم. به شهری میرسیم که یه مجسمه اژدها و یه اسب سوار رو کنار کلیسایی زیبا و متفاوت درست کردن. نزدیکشون یه قبرستون وجود داره که پر از گل و شمع و مجسمه های کوچکه. محض استراحت و بازدید توقفی می کنیم و کنار رودخونه نزدیک کلیسا به خوردن ناهار مختصری مشغول میشیم.

بعد از 130 کیلومتر حوالی ساعت 6 میرسیم به شهر بندری و توریستی پارنو که در کنار ساحل امتداد پیدا کرده و همه جا پر از ویلاها و پلاژهاست. معلومه اینجا توی تابستون حسابی ولوله میشه ولی الان و تو این سرما کاملا خلوت و بی رونقه. به آپارتمان دوستمون توماس میریم ولی کسی خونه نیست. قرارمون ساعت 6 بود یعنی وقتی که توماس از سرکار برمی گرده. احتمالا کارش طول کشیده برای همین میریم تا دوری در اطراف بزنیم. یه کم توی ساحل می پلکیم ولی سرما تا مغز استخوان آدم نفوذ می کنه و نمیشه زیاد توی فضای باز موند. بازم تا وقتی که رکاب میزنیم و بدنمون مشغول فعالیته خیلی متوجه برودت هوا نمیشیم ولی کافیه بدن بره تو حالت استراحت تا شدت سرما رو بفهمی.

خوشبختانه نزدیک آپارتمان توماس یه Mall  بزرگ به اسم پارادایز هست که مکان خوبیه برای گرم شدن. میریم داخل و از شانسمون تو همون سالن ورودی چند تا صندلی راحتی گذاشتن که میتونیم روشون استراحت کنیم و توی گرمای مطبوع سالن از اینترنت رایگان هم استفاده کنیم. یه کم بعد میریم سمت خونه که دم در با توماس روبرو میشیم. توماس یه جوان بیست و چند ساله بلژیکیه با موهای طلایی و چشمای آبی و اینجا توی پارنو روزنامه نگاری می کنه و با دوست دختر استونیاییش زندگی می کنه.

میریم داخل و خوبه که طبقه اول زندگی می کنه. خونه ش یه کم به هم ریخته ست چون بزودی قراره به جای دیگه ای نقل مکان کنه. توماس خیلی سریع مشغول درست کردن شام میشه و یه ساعته غذا رو آماده می کنه. دوست دخترش هم بهمون ملحق میشه و شام رو در جمع دوستانه ای صرف می کنیم. امروز خیلی خسته شدیم و ترجیح میدیم زودتر به رخت خواب بریم. دوستانمون اتاقمون رو آماده می کنن و بدون هیچ تعارفی میریم تا استراحت کنیم.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − 9 =

بستن
بستن