اروپاجهانگردیسایکل توریسمسوئد

تور سایکل توریسم اروپای شمالی (روز بیست و ششم)

تور سایکل توریسم اروپای شمالی (روز بیست و ششم)

روز بیست و ششم (کارلستاد-Karlstad) –سوئد

یکشنبه 20 فروردین  96

9 آپریل  2017

هوای سرد رو میشه یه جوری تحمل کرد ولی جاده های شلوغ رو نه ! مسیر امروزمون که به سمت شرق و شهر کارلستاد ادامه داره تنها یک مسیر مستقیم داره و اونم یه جاده مشترک با ماشین هاست. اگه از این جاده بریم 82 کیلومتر باید رکاب بزنیم وگرنه بقیه مسیرها حداقل صد و خورده ای مسافت دارن و یه مقداری شون هم خاکیه که سرعت رو میاره پایین. بنابراین مجبوریم تن به مصاحبت صدای ماشین ها بدیم.

جاده باریکه و اغلب تک بانده و دوطرفه و بدتر اینکه شانه خاکی هم نداره. تازه از اون بدترش هم وجود داره ! یه جاهایی وسط جاده مانع گذاشتن تا مسیر رفت و برگشت رو بوسیله نرده های فلزی از هم جدا کنن ، سمت راست جاده رو هم گاردریل کشیدن و این وسط به اندازه عرض یه ماشین جا وجود داره. حالا با سرعت دوچرخه میرسیم به همچین نقاطی ، مجبوریم با تمام توان رکاب بزنیم و با حداکثر سرعت حرکت کنیم تا صف طولانی ماشین های پشت سرمون زمان کمتری توی ترافیک باشن و زودتر راه رو باز کنیم.

روز پر فشاری رو سپری می کنیم و تقریبا نمیشه از مناظر اطراف لذت برد. این احوالات تا 60 کیلومتر ادامه داره و بالاخره از جاده اصلی جدا میشیم و میتونیم بقیه مسیر رو توی یکی از فرعی های خلوت رکاب بزنیم. خدا رو شکر در تمام مسیری که با ماشین ها همسفر بودیم ، راننده ها خیلی رعایت می کردن . از پشت سرمون جوری حرکت می کردن که بهمون استرس وارد نشه . حتی یه بوق هم نشنیدیم . به نیما میگم فکر کن هر کدوم از این ماشین ها یکی یه فقره بوق هم تحویلمون میدادن ! اونوقت بود که سرسام می گرفتیم.

نزدیک شهر کارلستاد از کنار یه رودخونه رد میشیم و بعد در امتدادش رکاب میزنیم که همراه با جاده این رودخونه هم به داخل شهر میره و بعد گذر از شهر بندری کارلستاد به دریای بالتیک میریزه. به جنوب شهر میریم ، جایی که جی پی اس راهنمایی مون می کنه. از چند تا بچه دبیرستانی آدرس رو می پرسیم چون بنظر میرسه اشتباهی اومدیم. باید این طرفا دانشگاه باشه ولی فقط مدرسه هست. بچه ها سه تا پسر مودبن که سریع گوشی هاشون رو درمیارن تا نقشه رو چک کنن.

مسیر رو اشتباه اومدیم و باید به شمال شهر و طرف دیگه رودخونه بریم. علت اینکه اخیرا در پیدا کردن آدرس ها دچار اشتباه میشیم اینه که اولا اینترنت نداریم و نمیتونیم از راهنمایی های گوگل مپ استفاده کنیم و دوما نقشه ای که توی جی پی اس نصب کردیم نقص هایی داره که محل دقیق رو پیدا نمی کنه .

به منزل دوستانمون تانر و نشه که میرسیم بارون هم شروع میشه. خونه شون توی محوطه دانشگاهه که چندین آپارتمان رو شامل میشه. خوشبختانه خونه شون طبقه هم کفه و جابجایی وسایل زحمتی برامون ایجاد نمی کنه. میزبان هامون یک زوج ترکیه ای هستن و خیلی خوش برخورد و صمیمی رفتار می کنن. ولی یه فرقی توی رفتارشون هست که کاملا مشهوده. همون رفتاری که توی سعید هم بود. کمی تعارف توی ته مایه های رفتارهاشون هست که تو ذات شرقی هاست. هرچند به سبب زندگی چندین ساله در میان آدم های غربی که اصلا نمیدونن تعارف چیه ، این خصلت کاملا خفیف شده ولی میشه گفت هرگز از بین نمیره !

هنوز ناهار نخوردیم و حسابی گشنمون شده. نشه (Neshe) توی آشپزخونه مشغوله و خیلی زود برای خوردن یه پاستا دعوتمون می کنه به آشپزخونه. البته از وقت ناهار گذشته و ما هم انتظار نداشتیم غذایی در کار باشه . علاوه بر پاستا ، کلی شیرینی جات مختلف روی میزه که گویا جای همیشگی شون همون جاست. آخه ترکیه ای ها خیلی شکمو هستن و همیشه یه چیزایی دم دستشون هست برای خوردن .

ما رو تنها میذارن که راحت باشیم . وسایلامون رو توی هال گذاشتیم و کاناپه داخل هال قابلیت تبدیل به تخت دو نفره رو داره و میتونیم همینجا بخوابیم. چون خونه شون تنها یک اتاق خواب داره ولی برای اینکه راحت تر باشیم یه پرده وسط هال کشیدن که اگه در اتاق خواب باز شد ، ما توی دید نباشیم.  این جور ملاحظاته که تانر و نشه رو از بقیه میزبان هامون متفاوت می کنه.

یه ساعت بعد دوباره به آشپزخونه فراخوانده میشیم برای خوردن چوربا ! در این لحظه میشه گفت که عاشق میزبان هامون میشیم ! چون پاستا خیلی هم سیر کننده نبود و ما هنوز کلی جا داریم برای خوردن ! چوربا یه سوپ ترکیه ای هست که انواع حبوبات رو توش له می کنن و با نون می خورن. برای اینکه سیر بشیم کمی هم از مخلفات روی میز می خوریم و با دوستانمون راجع به چیزهای مختلف صحبت می کنیم. نیما که بعد از مدت ها یه ترک گیر آورده حسابی کیفش کوکه و تانر هم آدم خوش صحبتیه.

میریم و به کارهامون میرسیم. بیرون هوا باد و بارونه ولی چندان شدید نیست. ساعت 9 شبه ولی هوا کاملا روشنه. نشه توی آشپزخونه مشغوله و برای بار سوم دعوتمون می کنه به آشپزخونه ! این یکی مهر تاییدی به ترکیه ای بودن این زوج دوست داشتنی میزنه. هرچند ترکیه ای ها توی غذاهاشون گوشت زیادی میریزن ولی این دو تا گیاهخوارن و برای وعده شام یه غذای گیاهی خیلی خوشمزه درست کردن . یکی خوراک اسفناجه که علاوه بر اسفناج ، پنیر پیتزا و پنیر کپک زده فرانسوی هم توش داره و به سبب پنیر کپک زده طعم بسیار مطبوعی داره. دومی مخلوط سیب زمینی و قارچ و پنیره که بصورت پیتزا درآورده و همه رو توی فر پخته. ایمان میاریم که تو خونه یه ترکیه ای هیچوقت کسی گرسنه نمی مونه. مهم نیست اون ترکیه ای کجای دنیا زندگی کنه !

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 + پانزده =

بستن
بستن