آسیاجهانگردیسایکل توریسمهندوستان

تور سایکل توریسم آسیای جنوبی (روز سیزدهم)

گزارش تور سایکل توریستی آسیای جنوبی(هند)

روز سیزدهم – Karwar

یکشنبه 20 اسفند 96

11 March 2018

ساعت ۶ و نیم آماده حرکتیم . برای فرار از ترافیک داخل شهر ترجیح دادیم صبح زودتر راه بیافتیم که موثر هم بود . از خوابگاه تربیت بدنی که خارج میشیم هوا گرگ و میشه و خیابون ها خلوتن . از کنار ساحل که رکاب میزنیم آفتاب سرخ رنگی یواش یواش خودشو می کشه بالا و توی هوای مه آلود دریا که پس زمینه خاکستری رنگی داره منظره زیبایی بوجود آورده در عین اینکه چهره تهدید کننده ای داره و انگار داره میگه : بذار برسم بالا سرت ! کبابت می کنم !

از شهر که خارج میشیم جاده ها همه در حال ساخت و نصفه نیمه هستن. بعضی جاها جاده خیلی باریک میشه و باید سریع رکاب بزنیم تا اون تیکه رو زودتر رد کنیم . امروز یکشنبه ست و روز تعطیله. همه جا هم تعطیله بطوریکه تا یه جا برای خوردن صبحانه پیدا کنیم یه ۵۲ کیلومتری رکاب زدیم .

یه دکه ی کوچکه که چیز زیادی برای خوردن نداره . یه کم سمبوسه می خریم و ازش آب جوش می گیریم تا چایی درست کنیم. پولمون یه اسکناس پنجاهیه و پسرک دکه چی پول خرد نداره بقیه شو بده. یه سر به همسایه مکانیکش میزنه ولی اونم نداره. با موتور همون همسایه میرن و یه ربع دیگه با پول برمی گردن و تمام این مدت دکه و مغازه مکانیکی رو خالی میذارن اونم توی اون بر و بیابون.

 تمام شهرهایی که از داخلشون رد میشیم حسابی شلوغند.  چون بیشتر جمعیت این حوالی مسیحی هستن و روز یکشنبه رو برای دعا رفتن کلیسا . اونایی  که مسیحی اند لباس هاشونم با بقیه هندی ها فرق می کنه. یعنی کمتر کسی لباس سنتی هندی ها رو پوشیده و بیشتر خانم ها دامن یا پیراهن به تن دارن. کلیساها رفته رفته بزرگتر و با عظمت تر میشن. حتی یه کلیسا رو می بینیم که خودش کوچکه ولی نمای خارجیش رو انقدر بزرگ درست کردن که از فاصله دور هم دیده میشه. چه مسجد باشه چه کلیسا  و چه دیر و چه معبد ، فرقی نمی کنه  بزرگ باشن یا کوچک ! باید دید خونه های اطرافشون در چه وضعی اند . کوچکند یا بزرگ ، فقیرند یا غنی ، یا اصلا کنار عبادتگاه های بزرگ خونه ای هست یا نیست !

جاده خیلی بالا و پایین نداره و گرما هم زیاد اذیت نمی کنه. شایدم ما بهش عادت کردیم. خودمونم داریم یواش یواش شکل هندی ها میشیم. میرسیم به یه روستا که یه معبد خوشرنگ با دیوار های پنجره ای داره. رنگ دیوارها انقدر شاده که نمیتونیم بی خیالش بشیم و ازش عکس نگیریم. روبروی معبد محل خوبی برای استراحته . هم سایه ست و هم صندلی داره و البته جایی برای تکیه دادن دوچرخه ها. کنارمون هم یه خانمی موزهای خیلی کوچکی میفروشه که نیما اسمشون رو گذاشته مینی موز  و حسابی خوشمزه ن. پوست خیلی نازکی دارن و طعم کاملا متفاوتی با موزهایی که تو ایران می خوریم دارن.

بعد از کیلومتر ۸۰ برای ناهار توقف می کنیم که حسابی گشنه مون شده. غذاخوری کوچکیه ولی از طبقه دومش همینجور آدمه که میاد بیرون ! همه شونم با دیدن دوچرخه ها کنجکاو میشن که ازمون سوال بپرسن . کلا توی هند مردم علاقه زیادی دارن با آدم های دیگه آشنا بشن و از اونجایی که بیشترشون انگلیسی بلدن ، روابط اجتماعی شون هم بالاست. حتی اونایی هم که انگلیسی نمیدونن سعی می کنن با ایما و اشاره باهات ارتباط بگیرن. ما هم وظیفه خودمون رو خوب می دونیم و تا یه نفر شروع می کنه با دست و لب و لوچه باهامون حرف بزنه ، زودی مبدا و مقصد و ملیتمون رو بهشون میگیم چون اکثرا همینا رو می پرسن !

به شهر کاروار میرسیم که یه شهر ساحلیه و قصد داریم یه جا برای کمپ پیدا کنیم و چادر بزنیم. نوار ساحلی رو یه بار تا آخر رکاب میزنیم تا بهترین جا رو شناسایی کنیم. ساحل شلوغه چون نزدیک غروبه و مردم برای ورزش و هواخوری اومدن بیرون.تو ساحل تاگور یه مجتمع تفریحی هست که از صاحبش اجازه می گیریم و تو محوطه مجتمع که یه طرفشم دریاست چادرمون رو بپا می کنیم. چادرمون جای امنیه ولی چون نزدیک ساختمان مجتمع هستیم جریان هوای کمتری اطرافمون هست و شب تقریبا گرمی رو تجربه می کنیم. رستوران تا نیمه های شب بازه و و میتونیم از سرویس بهداشتی و دیگر امکاناتش استفاده کنیم. از همونجا شاممون رو هم می خریم که شامل یه کاسه ماکارونیه که شبیه رشته ست و توش مواد گیاهی ریخته شده. کاسه ها رو می گیریم توی دستمون و کنار پارک بازی بچه ها میشینیم و در حالی که جیغ و ویغ و شادی و بازی بچه های کوچولو رو تماشا می کنیم شاممون رو هم می خوریم و پشه ها هم یواشکی به کار خودشون مشغولن !

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

بستن
بستن