آسیاجهانگردیسایکل توریسممالزی

تور سایکل توریسم آسیای جنوبی (روز سی و هفتم)

گزارش تور سایکل توریستی آسیای جنوبی( مالزی )

روز سی و هفتم _ Changlun

چهارشنبه 15 فروردین 97

4 April 2018

برای صبحانه نودل و برنج داریم که فرحان از بیرون خریده و بعد از دوستانمون خداحافظی می کنیم و میریم تو جاده.توی مسیر مسجد بزرگ و زیبایی هست که توجه هر رهگذری رو به خودش جلب می کنه. محوطه بزرگی داره و با گنبدهای سیاه و انحنا دارش که بر روی سازه ای سفیدرنگ قرار گرفتن تضاد چشم نوازی بوجود آورده. میریم داخلش و به گوشه و کنارش سرکی می کشیم. درختچه های مینیاتوری خوش ترکیبی توی گلدان های سفید در اطراف ساختمان مسجد هست که در کنار صندلی های چوبی جلاکاری شده حس خوبی به آدم میدن. میرم داخل نمازخانه که فرش های ماشینی و منبر بلند چوبی داره و بخش آقایون و خانم ها با جداکننده های چوبی منبت کاری شده از هم تفکیک شده. چادر و روسری های نماز برای خانم ها از رخت آویزها آویزونه که یه مقنعه بلند و شال رو برمیدارم و می پوشم.

شال یه پارچه عریضه که به دور کمر می بندن و مثل دامن می پوشن که من این مدل لباس نماز رو تو نمازگزاران سنی ها دیدم. همین طور که دارم فیگورهای مختلف می گیرم تا نیما عکسمو بگیره یه خانمی میاد پیشمون و بهمون خوش آمد میگه. به اصلاح یکی از بچه های مسجده که کلاس های قرآن برگزار می کنه. با هم گپی میزنیم و اطلاعات ایمیل و فیس بوک رد و بدل می کنیم تا بتونه سفر ما رو دنبال کنه.

به شهر آلورستار میرسیم که زیبایی و نظم خاصی این شهر رو با بقیه جاها متمایز می کنه. همه خیابون ها سنگفرش شده و بسیار تمیزه. همینطور عریضه و همه بولوارها مزین به انواع درختچه های زینتی و البته مملو از تابلوهای بزرگی از تصاویر خاندان سلطنتی هستن. آلورستار مرکز ایالت کداح هست که از چند جهت شهر مهمی به شمار میاد. این شهر نقطه مواصلاتی بین مالزی و تایلند و محل اتصال به شهرهای توریستی بزرگی مثل پوکته. همچنین سلطان کداح تو این شهر زندگی می کنه و زادگاه مهاتیر محمد نخست وزیر سابق مالزیه که تونسته تغییرات بزرگ اقتصادی تو این کشور بوجود بیاره.

توی خروجی شهر هستیم که در یک چشم به هم زدن بارون سیل آسایی شروع به باریدن می کنه. خوشبختانه در تمام مسیر همیشه یه جاهایی برای پناه گرفتن هست. میریم زیر سایه بان یه مکانیکی که بغلشم سوپریه. بارون قصد تموم شدن نداره ما هم از فرصت استفاده می کنیم و از سوپری یه آناناس و کمی بیسکوییت می خریم تا برای ناهارمون بخوریم. نیم ساعت بعد که از شدت بارون کم میشه پانچوها رو می پوشیم و میریم تو جاده. این مناطق تقریبا تمام سال از نعمت باران برخوردارن و تو این فصل مقدار بارش ها کم میشه وگرنه توی فصل بارش که از اواسط تابستان شروع میشه تا اواسط پاییز بطور مداوم بارندگی ادامه داره.

بعد از 105 کیلومتر به شهر چونگای میرسیم و میریم منزل دوستمون لاوانیا از دوستان وارم شاورزی. لاوانیا اصالتا اهل سونگای پتانیه و برای کار به چونگای اومده و خونه اجاره کرده. از نژاد چینی هاست و تنها زندگی می کنه. برامون خوراکی های مختلف از جمله انجیر ایرانی میاره که دوستان ایرانیش براش آوردن. با وجود اینکه تنهاست ولی خونه بزرگ اجاره کرده تا بتونه دوچرخه سوارها رو مهمون کنه ! خودشم دختر بسیار مهربون و آرومیه و دائم برامون خوردنی میاره چون معتقده دوچرخه سوارها به میزان زیادی خوراکی نیاز دارن ! خوشبختانه تمام بچه های وارم شاورز همین دیدگاه رو دارن و با نیازها و علایق دوچرخه سوارها کاملا آشنان.

لاوانیا تمام مدت پیشمونه و کلی زمان داریم تا راجع به موضوعات مختلف باهاش حرف بزنیم. برامون تعریف می کنه که اوایل عضویتش تو وارم شاورز یه مدت هیچ مهمونی نداشته و نگران بوده که چرا کسی خونه ش نمیاد ولی بعدا میفهمه که توی مکان استراتژیکی قرار گرفته و هر هفته مهمون داشته. چانگلون آخرین شهر مالزی و خیلی نزدیک به مرز تایلنده و محل گذر همه دوچرخه سوارهای این مسیره . بعد اعتراف می کنه که همیشه امیدوار بوده یه دوچرخه سوار تنها پیدا بشه و بیاد باهاش ازدواج کنه و بعد دوتایی برن دنیا رو بگردن ولی تا بحال همه مهموناش زوج بودن !

برای شام باید خودم دست بکار بشم و یه چیزی درست کنم. خوشبختانه لاوانیا هم گیاهخواره و تو یخچالش کلی چیزمیز داره . یه اسپاگتی بار میذارم و با انواع سیفی جات بخارپز شده مخلوط می کنم. یه سالاد خوشمزه هم درست می کنم و هر چی آووکادو توی یخچال هست میریزم توش ! شب آهنگ چینی گوش میدیم و بخور های خوش بو استنشاق می کنیم. لاوانیا اهل مدیتیشنه و منبع بزرگی از چاینیز مدیتیشن میوزیک رو داره که چند تا ازش می گیریم و بعد میریم تو اتاقمون تا پشه بند رو برپا کنیم.

 

 

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

بستن
بستن