آذربایجان شرقیایرانگردیدوچرخه کوهستان

دوچرخه کوهستان دور سهند

دوچرخه کوهستان

دور کوه سهند

1392/03/10

 

شاه داغیم چال پاپاغیم ائل دایاغیم شانلی سهندیم

باشی توفانلی سهندیم

چهار سال پیش رفته بودم خیلی دلم میخواست این مسیر زیبارو دوباره با حبیبه رکاب بزنم راستش برنامه های رو که با حبیبه میرم یه حس و حال دیگه ای برام داره .

این برنامه رو به چند نفر از دوستای دوچرخه سوارم گفتم ولی خیلیا کار داشتن و نتونستن بیام اخر سر من شدم و حبیبه و مهدی(حسامی) قرار بر این شد مهدی(عیوضی ) و مهدی(عباسی) هادی(عبادی) با موتور بیان ما رو همراهی کنند .

یه تیم از نقده قرار بود برن سهند و باهاشون هماهنگ شدم تا کوله پشتی ما رو هم که توش وسایل  شب مانی مون بود ببرن پناهگاه

ساعت 6 بعد از ظهر رسیدیم کرده ده ماشین رو گذاشتیم گاراژ یکی از دوستای کرده دهی بعد راهی شدیم .هوا خنک بود یک ساعت و نیمه رسیدیم پناهگاه و شب بچه ها با موتور اومدن قرار شد فردا ساعت 8 صبح حرکت کنیم سمت بایوندور (پشت سهند)

صبح هوا عالی بود بعد از صبحانه حرکت کردیم اول بسم الله یک سربالایی ممتد داشتیم تا برسیم به ابتدای سرازیری بایوندور. مسیر پر از موتور سوارایی بود که به قصد چیدن سبزی های مخصوص آش و … همه جاده رو تسخیر کرده با سرو صدای زیاد حسابی مخل آسایش بودن. اما همونقدر که ما از سهند سهم داریم تا ازش لذت ببریم این مردم هم اومدن سهمشونو بردارن تا بفروشنش  یا غذای سفره شون کنن.

به محلی رسیدیم که برف زیادی مسیر رو گرفته بود و از اون به بعدش ماشین ها نمیتونستن برن و فقط موتور میتونست عبور کنه. دوستای موتوری ما با فاصله زیاد پشت سر یا جلوتر از ما میرفتن .بودنشون قوت قلب بود

خوشحال از سرپاینی ها سر بالاها رو رکاب میزدیم و از برف ها رد میشدیم

رسیدیم به بایوندور و یکم استراحت و عبور از رودخونه سرد سرد

چون خیلی وقت بود این مسیر رو رفته بودم یکمی از مسیر یادم رفته بود و از چوپون ها پرسان پرسان جلو می رفتیم .وسط های مسیر مهدی خیلی خسته شده بود رسیدیم به سربالایی که بعد اون یک عالمه سرپاینی داشتیم و مسیر رو برف خراب کرده بود و این بار دوچرخه ها سوار ما شدن !

تا چشم کار میکرد سرپایینی بود و نیش همه تا بنا گوش باز!!

رسیدیم به دره شاه یوردی و منطقه شاه یوردی خیلی زیبا بود همه جا پر بود از گل های زرد

از شاه یوردی مهدی (حسامی) دوچرخه رو داد به مهدی(عیوضی) و ادامه دادیم و ساعت 4 رسیدیم پناهگاه خسته و گشنه بچه ها بال مرغ و بلال کباب کرده بودن که خیلی چسبید .آقا ناصر(قهرمانی) و دوستش هم که از صعود قله برمیگشتن به ما ملحق شدن.

بعد گرفتن انرژی رکاب زدیم تا کرده ده و چهل و پنج دقیقه ای کنار ماشین بودیم و آماده رفتن به خونه

جای همه دوستان تو این برنامه خالی بود .  

پی نوشت:

کل مسیر رکاب زنی 65 کیلومتر و سطح برنامه خیلی مشکل

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 − 5 =

بستن
بستن