آسیاترکیهجهانگردیسایکل توریسم

کشور ترکیه روز یازدهم و دوازدهم

سفر به ترکیه روز یازدهم :

شنبه 8 فروردین 94

تو اردو یه بزتپه هست که عایشه خانم می گفت حتما ببینیمش . امروز باید تا سامسون آخرین شهر این سفر بریم ولی قبلش میریم بزتپه. اونجا یه کوهه به ارتفاع 2374 متر که با توجه به ارتفاع 3 متری شهر از سطح دریا ، فاصله زیادی محسوب میشه. برا همینم واسش تله کابین گذاشتن. کله سحر اولین مسافرای تله کابین هستیم! 12 لیر برای دو نفر که نسبت به ایران مبلغ مناسبیه. از اون بالا منظره شهر رو میتونی ببینی و آدم هایی که زیرپات کوچک وکوچکتر میشن.

 

Spotlight Image

Spotlight ImageSpotlight ImageSpotlight ImageSpotlight Image

مناظرش دیدنی بود و به وقفه ای که ایجاد شد می ارزید. هنوز ساعت 8 و نیمه ،خیلی زود حرکتمون رو شروع می کنیم و میزنیم به جاده. طبق گفته دوستان تونل های طولانی تو مسیر هست که اگه از مسیر پرشنبه بریم اونا رو نخواهیم دید. ما هم همینکارو می کنیم و مسیر 100 کیلومتری رو بسرعت طی می کنیم. ترمینال مسافربری نرسیده به شهر و تو مسیره که یه سر میزنیم ببینیم آیا مستقیم برای دوبایزید اتوبوس دارن ؟ کی حرکت می کنه و قیمت ها چطوره ؟ خوشبختانه برای تمام مسیرها اتوبوس موجوده و اتوبوس دوبایزید ساعت 4 حرکت می کنه. بلیطشو می خریم که نفری 70 لیر شد و توی یه ساعت فرصتی که داریم میریم برای ناهار.

جالبه برا دوچرخه ها هیچ مبلغی نگرفتن. اتوبوس ها خدمات خوبی ارائه می کردن. مثلا برای هر نفر یه ال سی دی کوچک تعبیه شده بود و داخل حافظه ش انواع مختلفی فیلم ، موزیک، کانال های تلوزیون و بازی وجود داشت. مهماندار هم هر ساعت مشغول پذیرایی با کیک و چای و قهوه و تنقلات دیگه بود. با توجه به قیمت بالای سوخت قیمت بلیطها خیلی مناسب بود و اوتوبوس هر چند ساعت برای استراحت توقف می کرد. مسیر رفته رو حالا با اتوبوس برمی گردیم در حالیکه جای جای این جاده برامون پر از خاطره هاست. بزودی با تاریک شدن هوا خواب رو پلکامون سنگینی می کنه. تا دوبایزید 15 ساعت راه خواهیم داشت.

یکشنبه 9 فروردین روز دوازدهم:

صبح نمیدونم ساعت چنده که میرسیم دوبایزید. گوشیم خود به خود ساعت رو تغییر داده. هوا سرده و تمام راه از وقتی از ترابزون خارج شدیم تا خود دوبایزید برف می بارید. انگار برف این قسمت از ترکیه تمومی نداره. باید بقیه مسیر رو با دوچرخه بریم تا مرز. یه 50 کیلومتری میشه.رکاب زنان میریم تو جاده. از شوق رسیدن به ایران با سرعت رکاب میزنیم(البته بیشتر بخاطر سرما !). 20 کیلومتر بیشتر نمونده که تلفات دوم برنامه رو میدیم. این بار چرخ نیما پنچر میشه و یه نیم ساعتی کار میبره. دیگه از شلوغی روزهای اول خبری نیست .از صف تریلی ها هم خبری نیست. مرز حسابی خلوته. کسی کاری به کارمون نداره حتی خورجین ها رو هم بازرسی نمی کنن و خیلی راحت و سریع رد میشیم.خوشحال از اینکه یه برنامه زیبا رو با سلامتی و یه دنیا خاطره خوش به پایان بردیم.

ماشین توی پارکینگ منتظرمونه. وسایلا رو جابه جا می کنیم ونیما از آخرین کورسوی آنتن استفاده می کنه و زنگ میزنه به دوستانمون تو ترکیه تا ازشون خداحافظی و تشکر کنه. ایران پر از بهار شده. درختا شکوفه دادن و هوا گرمه. دنبال جایی می گردیم تا صبحونه بخوریم ولی بجز کافه قلیونی ها و دیزی سراها جایی نیست. بالاخره تو صوفیان به خوردن ساندویچ قناعت می کنیم و متعجب میشیم از اینکه مغازه دار میگه ساعت 3 هست!

تو مسیر یه سایکل توریست آلمانی رو می بینیم .نگه میداریم و بعد از سلام و احوالپرسی دعوتش می کنیم خونمون! ولی مسیرش از مراغه نیست. یه ظرف از معجونهای امیر بیگ زاده باقی مونده که میدیم بهش . حسابی خوشحال میشه. در ادامه تا ساعت 6 میرسیم خونه.

در انتها سپاس خودمون رو تقدیم می کنیم به همه دوستانی که لحظه به لحظه جویای حالمون بودن و با حمایت هاشون دلگرممون کردن.

پی نوشت : کل مسیر رکاب زنی 750 کیلومتر از شهر دوبایزید تا سامسون

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 − 5 =

بستن
بستن