آذربایجان شرقیایرانگردیدوچرخه کوهستان
مسیر زیبای روستای آشان
دوچرخه کوهستان
مسیر روستای آشان
1392/05/30
به نیما زنگ زدم و گفتم : متاسفانه برای مسابقات کشوری انتخاب شدم!
بالای کوه عینالی تبریز بودم و نیما پایین تله کابین منتظرمون بود. اولین بار بود به این کوه میومدم. چهارشنبه 30 مرداد با تیم امداد کوهستان دخترای مراغه رفته بودیم تبریز برای مسابقات انتخابی کشوری که متاسفانه جزو 4 نفر انتخابی شدم . با تله اومدیم پایین پیش نیما. بهش گفتم :راستش دلم نمی خواست.خودت که میدونی… آره نیما میدونه . میدونه که من و حتی خودش دیگه علاقه ای به رقابت و مسابقه و انتخاب شدن نداریم. قصدم این بود دخترای مراغه بیان تو این مسابقات شرکت کنن اعتماد بنفس پیدا کنن. بدونن بچه های تبریز یا هر جای دیگه اونجور که اونا فکر می کنن غول نیستن. می خواستم خیلی چیزا رو بدونن که اونا هم فهمیدن. ولی من دیگه اردو نمیرم و مسابقه نمیدم. همون 4 سالی که عمرمو پای اردوهای هیمالیانوردی تلف کردم برام کافیه.
ترجیح میدم با نیما جمعه برم رکاب بزنم که خیلی دلم براش تنگ شده. هم برا رکاب زدن هم برا نیما !
جمعه 1 شهریور میزنیم به جاده و میریم سمت آشان. این مسیر رو خیلی دوست دارم. هیچوقت ازش خسته نمیشم. بذار پاییز بشه … !
مژگان با ما رکاب میزنه !(تو خیالم!) بذار بیاد مراغه …میارمش اینجا …حتما خوشش میاد.
آب سد خیلی پایین رفته و یه پل ازش بیرون زده. مسیرمونو بسمتش کج می کنیم.
نرسیده به آشان وامیستیم برا صبحانه.
از جاده دور و دورتر میشیم تا یه جای دنج پیدا کنیم. انقدر دور که فقط صدای آواز گنجشک ها باشه و هوهوی باد که داره میگه : پاییز در راهه…