آسیاجهانگردیسایکل توریسمهندوستان
تور سایکل توریسم آسیای جنوبی (روز بیست و سوم)
گزارش تور سایکل توریستی آسیای جنوبی(هند)
روز بیست و سوم – Kochi
چهارشنبه 1 فروردین 97
21 March 2018
کاترین باورش نمیشه که امروز رفتنی هستیم ! میگه مهموناشون حداقل سه چهار روزی می مونن و ما اولین مهمونی هستیم که یک شب خونه شون می مونه. البته ما هم خیلی دوست داشتیم میتونستیم تو خونه بعضی از دوستان که خیلی باهاشون راحت بودیم بیشتر بمونیم. تو سفرهای سایکل توریستی بلند مدت که آدم مشکل محدودیت زمان نداره همین طور هم هست و اغلب سایکل توریست ها روزهای استراحت بیشتری دارند ولی ما حداکثر دو ماه وقت داریم و ترجیح میدیم تو این دو ماه جاهای بیشتری بریم برای همین هم از زمان های استراحتمون صرف نظر می کنیم.
برنامه مون این بود که هند رو تا جنوبی ترین بندرش رکاب بزنیم و از اونجا با قایق بریم سریلانکا . ولی توی مسیرمون تا کوچی اطلاعاتی که بدستمون میرسید خبر از درگیری توی سریلانکا میداد. گویا دولتشون با مسلمان ها سر ناسازگاری داره. ضمنا قایق های مسیر مورد نظرمون رو هم از چرخه خارج کرده بودن و برای رفتن به سریلانکا فقط راه هوایی وجود داره که برامون صرف نمی کرد یه پرواز هم برا اونجا بخریم. پس سفرمون توی هند رو تو کوچی تموم کردیم و برای اندونزی بلیط هواپیما گرفتیم از شرکت ایرآسیا که قیمت های مناسبی داره.
سر صبح میریم پارکینگ تا بقیه بسته بندی ها رو انجام بدیم که شامل بسته بندی دوچرخه ها میشه و زمان زیادی نیاز داره. کارتن هایی که تهیه کردیم سایزشون کوچیکه و نیما از تک و تا میافته تا دوچرخه ها رو توشون جاسازی کنه. بالاخره کار بسته بندی تموم میشه و با خیال راحت میریم خونه و در کنار دوستان صبحانه می خوریم . دوستان انگلیسی مون وسایل و تجهیزات ما رو برانداز می کنن و خیلی تعجب کردن که چرا خورجین های ما انقدر تمیزه ! راز تمیزی مون رو که براشون فاش می کنیم حسابی خوششون میاد . رازش کارواشه ! هر جا کارواش ببینیم میریم یه دستی به سر و گوش دوچرخه ها و وسایلا می کشیم واسه همینم همیشه وسایلامون برق میزنه ! انگلیسی ها از کاربرد گونی توی بسته بندی دوچرخه ها هم خیلی ذوق می کنن. ما همیشه دو تا گونی بزرگ با خودمون می بریم و ازش استفاده های مختلفی می کنیم. مثلا بعنوان زیر انداز چادر در جاهای خیس و کثیف. یا بعنوان یک لایه محافظ در بسته بندی ها برای جلوگیری از وارد شدن فشار یا ایجاد شکستگی و همچنین محافظت در برابر آب. شاید چنین جزئیات کوچکی در ابتدا مسخره بنظر بیاد ولی اغلب سایکل توریست ها با به اشتراک گذاشتن چنین تجربیاتی خیلی ذوق می کنن ! انگلیسی ها میرن که از ابزار فروشی گونی بخرن و ما هم میریم تا از باقی مونده وقتمون استفاده کنیم.
نزدیکمون یه باغ پروانه ها هست که هر جانوری توش پیدا میشه جز پروانه ! یه کم توی باغ می چرخیم و بعد میریم تا آخرین ناهار هندی مون رو بخوریم. توی رستوران خانم تقریبا مسنی که لباس های شیک و مرتبی پوشیده بغل دست ما نشسته و از هر غذایی که براش میارن ایراد می گیره. آقایی هم که مشخصه تور لیدر و در خدمت خانم مسن هست مراتب اعتراضات خانم رو به صاحب رستوران میرسونه و آخرش بدون خوردن ناهار میرن بیرون. با دیدن ایشون بیش از پیش به سبک زندگی خودمون علاقمند میشیم چون با کوچکترین بهانه ها ، بی نهایت شادی می کنیم و با کوچکترین محبتی سرشار از عشق و حق شناسی میشیم و به سبب شیوه سفرمون که سختی های خاص خودش رو داره زندگی رو سهل می گیریم و از تمام لحظاتش لذت می بریم. ناهارمون رو با لذت مضاعفی صرف می کنیم و راضی تر از همیشه میایم بیرون و میدونیم بزودی دلمون برای غذاهای تند و آتیشی و البته رنگ به رنگ هندی تنگ خواهد شد.
ساعت ۴ و نیم تاکسی میاد دنبالمون و بارها رو میذاریم داخلش و با دوستانمون که تو این مدت خیلی بهشون عادت کردیم خداحافظی می کنیم. دوتامونم بغض کردیم از اینکه بعد از ۲۳ روز چالش واقعی که پر از خاطره های رنگ به رنگ بود ، پر از آدم های قشنگ و پر از ماجراهای عجیب بود داشتیم این کشور رو ترک می کردیم. همش از خودمون می پرسیم چرا؟ چرا مردم یه دوچرخه نمی خرن و نمیزنن به جاده؟ چرا نمیان به هند؟
توی فرودگاه از وقتی واردش میشیم در حال بدو بدو هستیم تا وقت پرواز. از روپیه هامون ۲هزار تایی هم اضافه موند که همونجا توی فرودگاه ترتیبشو دادیم .البته قرار نبود این قدر پول اضافه بیاد چون هزار روپیه کنار گذاشته بودیم واسه پول تاکسی فرودگاه که اونم کاترین حساب کرد. واقعا خانم نازنینی بود مخصوصا که موقع صحبت کردن بذله گو و خوش مشرب بود و ما از صحبت کردن با ایشون واقعا لذت می بردیم.
ساعت ۹ پرواز می کنیم و سه ساعت بعد کوالالامپور مالزی هستیم. ولی چون اختلاف زمانی داریم ساعت ۴ تو فرودگاهیم. دو ساعت وقت داریم که بارها رو تحویل بگیریم و به پرواز بعدی تحویل بدیم. چون پرواز مستقیم به مدان اندونزی نبود ماهم پرواز تک استاپ گرفتیم که حسابی دردسر داشت. ساعت ۷ سوار هواپیمای مدان شدیم و بازم به خاطر اختلاف زمانی همون ساعت ۷ رسیدیم مدان ! خیلی جالب بود که موقع بلند شدن هواپیما تو فرودگاه کوالالامپور آفتاب داشت طلوع می کرد و وقتی رسیدیم به آسمان مدان اندونزی دوباره شاهد طلوع آفتاب بودیم چون یه ساعت به عقب برگشته بودیم. اولین روز سال 97 که حسابی طولانی و پر از اتفاقات جالب بود. سالی هم که نکوست از بهارش پیداست !