آذربایجان شرقیایرانگردیدوچرخه کوهستان
پیمایش دره اسپران با دوچرخه
پیمایش دره اسپران با دوچرخه
قرار بود یه دو سه ساعتی اول صبح بریم تمرین دوچرخه بعدشم نیما بره کارخونه. ساعت 6 تو سه راهی هاشم آباد چند دقه ای منتظر رضا می مونیم. گویا خواب مونده پس ما حرکت می کنیم تا رضا هم خودشو برسونه.(اگه من بودم می گرفتم می خوابیدم !). نزدیکای سد از دور می بینم جسمی با سرعت شهاب سنگ تو جاده در حال حرکته .جلوتر که میاد رضاست ! میریم سمت اسپران ولی نه از جاده همیشگی . این دفعه از داخل روستای آشان که گویا جاده ای به سمت اسپران داره می خوایم بریم. ما تا حالا نرفتیم و رضاست که راهنما میشه.
از اولین کوچه آشان که می پیچه به چپ میریم داخل و از کوچه ها و خونه هایی که در آن ” چینه ها کوتاه است ” عبور می کنیم.
جاده ای خاکی و شیبدار که میره تا بالای کوه . جاده از اونی که فکر می کردیم طولانی تر شد کم کم داشتیم به فکر برگشتن می افتادیم که به سرازیری رسیدیم.
انتهای سرازیری به دره اسپران میرسید . این دره رو یا باید از داخل رودخونه بری یعنی دره نوردی کنی یا اینکه با کوله سبکی پیمایشش کنی تا در موقع لزوم بتونی از سنگ ها بالا بری ، آب رد کنی ، از میون درختا برا خودت راه باز کنی و خلاصه دستت آزاد باشه تا موانع رو دور بزنی. ولی ما دوچرخه داشتیم و تمام این موانع رو باید یه جورایی در معیت دوچرخه رد می کردیم. این بود که مسیر آبراهه رو ادامه دادیم که نسبت به بقیه مسیرها با سرعت بیشتری میشد طی اش کرد. اونم پر از جلبک بود بطوریکه دوچرخه سر تا پا جلبک شدن و شانزمان و خودروها کاملا از کار افتادن.
هی راه رفتیم و سر رضا غر زدیم و رضا هم از هیجانی بودن برنامه می گفت و اینکه چقدر اینجا زیباست ! البته اگه بخاطر کارخونه رفتن نیما عجله نداشتیم و خیالمون آسوده بود حرف های رضا هم درست بود.
هنوز صبحانه نخورده بودیم و دره پر از آلوچه های قرمز شیرین آبدار بود . به خودمون اجازه میدیم چندتایی بچینیم . بالاخره بعد دو ساعت جاده خاکی پیدا میشه که به پل ازبک میرسه. دقایقی مشغول تمیز کردن دوچرخه ها و خالی کردن شن و ماسه داخل کفشامون میشیم و بعد راه میافتیم.
نزدیکای سد توقف می کنیم برای صبحانه تا فقط از گشنگی نمیریم ! و نیما تا ساعت 13:30 موفق میشه خودشه به کارخونه برسونه.