آسیاتایلندجهانگردیسایکل توریسم

تور سایکل توریسم آسیای جنوبی (روز چهل و یکم)

گزارش تور سایکل توریستی آسیای جنوبی( تایلند )

روز چهل و یکم _ Surat Thani

یکشنبه 19 فروردین 97

8 April 2018

از هتل که خارج میشیم توی اولین پمپ بنزین میریم برای خودمون وسایل صبحانه می خریم . اغلب پمپ بنزین های تایلند فروشگاههای بزرگی دارند از جمله فروشگاههای زنجیره ای هفت یازده (7 Eleven) .همونجا صندلی هم هست و میتونیم صبحانه رو صرف کنیم. بالای سرمون پر از ابرهای سیاه و خشنه  و معلوم نیست کجا می خواد گیرمون بندازه !

مسیر امروزمون یه کم بالا پایین داره و یه گردنه کم ارتفاع رو هم باید پشت سر بذاریم. دو طرفمون انقدر گیاه و درخت هست که تشکیل یه دیوار رو دادن. میرسیم به یه میوه فروشی که خانمی صاحبشه و فقط موز و پوملو داره. این حوالی پوملو زیاد میفروشن. پوملو همون دارابی خودمونه ، یه میوه شبیه پرتغال ولی بزرگتر که پوستش سبز رنگه. کمی از خانمه موز می خریم و روی صندلی های پلاستیکی کنار بساطش استراحت می کنیم. نیما یه مقدار از معجونی که با خودمون از ایران آوردیم رو به خانمه تعارف می کنه که خانمه ازش خوشش میاد و نیما هم کل معجون رو بهش میده. ما این معجون رو از ترکیب خرما ، پسته ، بادام و کنجد درست کردیم که تو مناطق استوایی هیچکدومش نیست و طعمشون برای مردم اینجا تازگی داره. خانم فروشنده هم برامون چند تا پوملو پوست می کنه و هرچه اصرار می کنیم پولشو نمی گیره. چقدر تقسیم کردن محبت راحته و چه حس خوبیه لبخند رو به لبان زنی غریبه آوردن در جایی هزاران کیلومتر دورتر از سرزمینی که آدمهاشو می شناختی.

اجتماع ابرهای سیاه نتیجه میده و نتیجه ش میریزه روی سرمون ! اولین قطرات بارون که می خوره روی دماغمون به این معنیه که فقط سه ثانیه فرصت داریم تا یه جا پناه بگیریم وگرنه با آب خیابون یکی میشیم ! زیر سایه بان یه خونه می خزیم و بارون تندی شروع میشه و یه ربع بدون وقفه می باره بدون اینکه ذره ای از شدتش کاسته بشه. یه خورده که آرومتر میشه دوباره میریم تو جاده ولی چند کیلومتر بیشتر نرفتیم که موج دوم بارش شروع میشه. یه خونه که مقداری با جاده فاصله داره تو مسیرمون هست و تا خودمون رو به گاراژش برسونیم حسابی خیس شدیم.

زن و شوهری که صاحب خونه هستن بدو بدو میان و دعوتمون می کنن داخل که با کمال میل قبول می کنیم و میریم توی ایوان چوبی که منظره قشنگی داره. برامون برنج شیرین میارن و آب جوش که باهاش نسکافه درست می کنیم و با میزبان های مهربانمون می خوریم. از دردسرهای بارون که بگذریم این چنین مزایایی هم داره که میتونیم با آدم های خوبی آشنا بشیم. یه مزیت بزرگ دیگه ش مناظر بعد از بارونه. همیشه بعد از تموم شدن بارون شاهد مناظر فوق العاده ای بودیم که به همه خیس شدناش می ارزه.

توی جاده با مناظر زیبایی از ابرها مشغولیم و مطمئنا تا پایان روز باید بازی قایم موشک رو با ابرها و بارونش ادامه بدیم. تقریبا سربالایی ها رو تموم کردیم و به تپه ای میرسیم که شکل جالبی داره. اسمش رو میذاریم بیگ لایک خدا ! یه سناریو هم درجا براش میسازیم که خدا فرزندان خل و چلش رو که از خان های گرما و گرسنگی و بارون سیل آسا جان سالم بدر بردن ، وقتی به اینجا برسن یه بیگ لایک بهشون میده و با این فکر تا مدت ها می خندیم و پر انرژی هستیم.

روی گردنه هستیم و یه شیب تند رو رکاب میزنیم و هوا بشدت شرجیه. چون نم نم بارون می باره و مجبور شدیم پانچو بپوشیم و داخل پانچو ها داریم بخارپز میشیم ولی خوشبختانه بالای گردنه که میرسیم بارندگی شروع میشه و دیگه نمیریم جایی پناه بگیریم و زیر بارون خوش می گذرونیم. البته نبودن جایی برای پناه گرفتن هم تو این قضیه بی تاثیر نیست !

بعد از 102 کیلومتر میرسیم به خونه دوستمون آراچا که حوالی شهر سورات ثانی هست. یه خونه قشنگ و بزرگ با یه آبگیر پر از ماهی و یه باغ پر از نارگیل. پدر و مادر آراچا به استقبالمون میان چون خود آراچا توی بانکوک زندگی می کنه و نمیتونیم با خودش آشنا بشیم. یه اتاق مجزا در اختیارمون قرار میدن که حمام و دستشویی بغلشه و یه یخچال کوچک داره که پر از بطری های آبه چون بنده خداها دیدن مصرف آب دوچرخه سوارها زیاده با یه یخچال خودشون رو راحت کردن!

مادره از باغ برامون نارگیل تازه میاره که آبشو بخوریم و بعد میره تو آشپزخونه و مشغول آماده کردن غذا میشه. پدره یه نظامی بازنشسته ست و بعد از اینکه کمی باهامون گپ میزنه میره تو اتاقش و تا فردا ازونجا بیرون نمیاد. شاممون رو توی بالکن زیبایی که مشرف به آبگیره صرف می کنیم و شرشر بارون رو تماشا می کنیم. از وقتی رسیدیم خونه ، بارون یک ریز میباره منتها ما جامون خوبه و زیر سقف شیروانی بالکن ، روی کاناپه ای نرم با یه لیوان چایی از بارون لذت می بریم.

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

بستن
بستن