آسیاجهانگردیسایکل توریسمهندوستان

تور سایکل توریسم آسیای جنوبی (روز نهم)

گزارش تور سایکل توریستی آسیای جنوبی(هند)

روز نهم – Kunkeshwar

چهار شنبه 16 اسفند 96

7 March 2018

امروز یه مسیر طولانی با کلی پستی و بلندی و یه گرمای اساسی در پیش داریم ، ولی یک روز استراحت کامل توی راتناگیری انرژی مون رو دوچندان کرده و آماده ایم از هرجور مسیری که در پیش باشه با آغوش باز استقبال کنیم.

مادر پراتهام سر صبح بخاطر ما بیدار شده و صبحانه حاضر کرده که نمیذاریم خودشون رو زیاد توی زحمت بندازن و به خوردن مقداری کورن فلکس و چای هندی بسنده می کنیم تا معده مون هم تحت فشار نباشه. برای بدرقه مون میان بیرون و چند تایی عکس می گیریم . این عکس ها بعدها بدردمون می خوره. بعدها همون وقتیه که یواش یواش خاطرات توی ذهنمون کم رنگ میشه و شاید حتی فراموش بشه. اگه بشه روی ماندگاری عکس ها حساب باز کرد میشه با نگاه کردن بهشون به یاد آورد . این آدم های مهربون رو باید به یاد آورد چون یادآوری چیزای خوب و آدم های خوب همیشه ته دل آدم رو گرم نگه میداره. آدم هایی که سخاوتشون ماورای داشته هاشون محسوب میشه و قلب پرمهرشون وجودمون رو گرم می کنه.

مسیرمون پر از باغ های وسیع بادام هندی و انبه ست که تا یه ماه دیگه میرسن. البته هرچه به جنوب هند نزدیک تر میشیم به خاطر گرم تر شدن هوا سیستم محصولات باغی هم فرق می کنه. تو جنوب انبه ها رو چیدن و تو شمال هنوز گل ندادن. جاده کاملا آرومه و میتونیم توی آرامش رکاب بزنیم. هر روز تا وقتی که هوا کمی خنکه و دوچرخه سواری حسابی بهمون می چسبه با خودم فکر می کنم که چقدر هند رو دوست دارم ! باید اعتراف بکنم که همیشه توی ذهنم عاشق هند بودم و وقتی به این سفر اومدیم و دیدم به همون اندازه که فکر می کردم دوست داشتنیه کاملا عاشقش شدم. ولی اصلا با این گرمای کشنده نمیشه روی عشقت ثابت قدم باشی !

سر و کله گرما که پیدا میشه هنوز نصف مسیر رو هم نرفتیم ولی خدا حسابی هوامون رو داره. چند تکه ابر توی آسمون نذاشتن خیلی اذیت بشیم . کنار مسیر یه معبد هندو هست که معماری جالبی داره و برای دیدنش مسیرمون رو بسمتش کج می کنیم. حیاط بزرگی داره و وسط حیاط یه استخر بزرگ هست و داخل استخر ساختمان معبد قرار گرفته و توی آبش ماهی های قرمز بزرگی که اندازه شون که گاهی به نیم متر هم میرسه مشغول شنا هستن.

کفش ها رو درمیاریم و میریم داخل که مثل بقیه معابد یه سالن با کفپوش کاشی داره بدون هیچ وسیله اضافه ای . وسط سالن جایگاه خداست ! مجسمه خدا لخته و کاهن معبد مشغول آویزان کردن گل های یاسمن از گردن مجسمه و پوشوندن رداهاست . آهنگ ملایمی پخش میشه که فضای معنوی معبد رو دوچندان می کنه و بوی عود هوا رو عطرآگین می کنه. کمی روی صندلی های پلاستیکی می شینیم تا خنک بشیم و کاهن برامون شکر و آب میاره تا با خوردنشون متبرک بشیم.نگاه به خداهای سنگی هندوها نکنید ! هند مذهبی ترین مردم دنیا رو داره.

ساعت ۲ که اوج گرماست میریم به یه رستوران تا هم ناهار بخوریم و هم خنک بشیم. داخل رستوران نمیریم و توی فضای بیرونی که نسیم خنکی می وزه مستقر میشیم. در واقع هوای هند وقتی زیر سایه هستی خیلی هم خوبه چون همیشه نسیم در حال وزیدنه .یه مدل پلو سفارش میدیم که ۱۴۰ روپیه ست ولی کنار پلو کلی خورشت و سوپ و دسر و … هم هست که توی پیاله های کوچولو سرو کردن. البته ما فقط یه مدل غذا سفارش دادیم ولی سرو بقیه خوراکی ها در کنار غذای اصلی بستگی داره به صاحب رستوران یعنی همیشه ازین خبرها نیست! برای حفظ تعادل هم اول غذاهای تند رو می خوریم و آخر سر چیزای شیرین رو که همیشه کنار غذا سرو میشه .

ساعت ۴ رو که رد می کنیم هوا خنک تر میشه. اینجا اوج گرما بین ۱ تا ۳ ظهره که خورشید مستقیم بالا سرمونه. عصر شده و به سواحل زیبای شهر کینکشوار رسیدیم. دریا به رنگ فیروزه ای دراومده و آفتاب در حال غروبه . در حالی که یه سربالایی نفسگیر رو داریم رکاب میزنیم ، نمیتونیم چشم از منظره غروب برداریم. ساحل هم با اون شن های سفید و تمیز و یکدستش بی نهایت زیباست . باید خودمون رو به یه هتلی برسونیم که یکی از دوستانمون آدرس داده. از همون دوستانی که گفتم گاهی یکی زنگ میزنه و اطلاعات مبدا و مقصدمون رو می پرسه ! بهش گفته بودیم شب رو کینکشوار می مونیم و بنده خدا چون کسی رو اونجا نداشت با یه هتل هماهنگ کرده بود که کنارش چادر بزنیم و وسایلمون رو بسپریم بهشون.

به بالای تپه ای میرسیم که زیر پامون دریاست و بغل دستمون همون هتله. صاحب هتل که یه خانمه و انگلیسی هم بلد نیست با مهربونی ازمون استقبال می کنه. دوچرخه ها رو میذاریم توی لابی هتل و میریم جای دنج و قشنگی روی تپه چادرمون رو برپا می کنیم. هنوز هوا کمی روشنه و مردم کم کم دارن ساحل رو خالی می کنن. ازین به بعد کل منظره دریا و ساحل اختصاصی مال خودمونه ! میریم و توی یکی از اتاق های هتل دوش می گیریم. هتل گرون قیمتی باید باشه چون امکانات لوکسی داره. هرچند ما شب رو توی چادر خوابیدیم ولی تقریبا از تمام امکانات هتل استفاده کردیم ! همون دوست تلفنی مون سفارش کرده بود که شاممون رو هم ردیف کنن که رفتیم توی بالکن زیبایی شام مفصلمون رو خوردیم و شب توی چادر با آواز قشنگ دریا و منظره کهکشان بی نهایت به خواب رفتیم.

 

 

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

بستن
بستن